میزش

معنی کلمه میزش در لغت نامه دهخدا

میزش. [ زِ ] ( اِمص ) اسم مصدر از میزیدن و میختن. ادرار. شاش کردن. ( از یادداشت مؤلف ). و رجوع به میزیدن شود.

معنی کلمه میزش در فرهنگ فارسی

اسم مصدر از میزیدن و میختن ادرار شاش کردن

جملاتی از کاربرد کلمه میزش

پولک با احترام به تعهد خود برای خدمت تنها یک دوره، از انتخاب مجدد خودداری کرد.در کنوانسیون ملی دموکرات ها در سال 1848، لوئیس کاس نامزد شد.کنوانسیون ملی 1848 ویگ، زکری تیلور را برای ریاست جمهوری و نماینده سابق کنگره، میلارد فیلمور از نیویورک را برای معاون رئیس جمهور نامزد کرد.مارتین ون بیورن رهبری یک گروه جدا شده از خاک آزاد از دموکرات ها را بر عهده داشت.پولک از تغییر سیاسی متحد سابقش متعجب و ناامید شد و نگران تفرقه افکنی حزبی که وقف الغا شده بود، بود.پولک برای کاس سخنرانی نکرد و پشت میزش در کاخ سفید ماند.او برخی از حامیان ون بیورن را از دفتر فدرال در طول مبارزات انتخاباتی حذف کرد.
او می‌گوید می‌گوید یک روز پس از انتشار کتاب سراب در سال ۱۳۳۰ در کافه فردوسی نشسته بود که مرتضی کیوان سر میزش می‌آید و نکاتی را می‌گوید که نشان می‌داد در هما روز نخست، کتاب را با دقت خوانده بود. به این ترتیب دوستی میان آنها آغاز می‌شود. ابتهاج پس از اعدام مرتضی کیوان شعری در وصف او سرود: «کیوان ستاره شد/ تا بر فراز این شب غمناک/ امید روشنی را با ما نگاه دارد… کیوان ستاره بود/ با نور زندگی کرد/ با نور درگذشت».