میرزا قاسمی

معنی کلمه میرزا قاسمی در لغت نامه دهخدا

میرزاقاسمی. [ س ِ] ( ص نسبی ) منسوب به میرزاقاسم. || ( اِ مرکب ) غذایی که از بادمجان و تخم مرغ و گوجه فرنگی و سیر و پیاز و روغن پزند و غذای متداول مردم رشت است.

معنی کلمه میرزا قاسمی در فرهنگ فارسی

منسوب به میرزا قاسم غذایی که از بادمجان و تخم مرغ و گوجه فرنگی و سیر و پیاز و روغن پزند و غذای متداول مردم رشت است

معنی کلمه میرزا قاسمی در دانشنامه آزاد فارسی

از معروف ترین غذاهای مردم گیلان، فراهم آمده از بادنجان کباب شدۀ دودگرفته، گوجه فرنگی پوست کندۀ خردشده، تخم مرغ، سیر کوبیده، روغن، و نمک. بادنجان کباب شده را پوست می گیرند و می کوبند و آن گاه اقلام دیگر را بدان می افزایند و مخلوط می کنند. میرزا قاسمی را با نان یا کته می خورند.

جملاتی از کاربرد کلمه میرزا قاسمی

یئتمچه (یک نوع میرزا قاسمی که کدوسبز ندارد اما بادمجان و تخم مرغ و پیاز دارد)
قاتما قارما (یک نوع میرزا قاسمی که به جای بادمجان کدوسبز دارد و سیر، تخم مرغ ندارد)
از انواع خورش‌های ایرانی می‌توان به خورش‌های فسنجان، قرمه سبزی، خورش قیمه، قیمه بادمجان، خورش کرفس، خورش آلو اسفناج، خورش هویج، خورش کنگر، خورش بامیه، خورش خلال بادام، خورش آلوبخارا، خورش به، خورش ریحان،خورش گل‌کلم با سیر، باقالی خورش، خورش آلو، سیرقلیه گیلانی، میرزا قاسمی گیلانی، خورش گوشت چرخ‌کرده با لوبیا قرمز، خورش خلال کرمانشاه، خورش کورد یاکور (نوعی سبزی) و انواع خورش مرغ (مانند مرغ ترش و مسمای مرغ) اشاره کرد.