میرزا رضا کرمانی ( ـ۱۳۱۴ق) از مریدان سید جمال الدین اسدآبادی و ضارب ناصرالدین شاه قاجار. میرزا رضا پسر ملاحسین عقدایی بود و از طریق حاج محمدحسن امین الضرب با سید جمال الدین اسدآبادی آشنا و جزو مریدان وی شد. میرزا رضا از مخالفان استبداد بود و در واقعۀ رژی، نطق های مهیجی می کرد، از این رو بارها حبس و شکنجه شد. سرانجام در هنگام بازگشت از سفری که به استانبول برای ملاقات سیدجمال رفته بود، تصمیم به قتل ناصرالدین شاه قاجار گرفت، و او را در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) ترور کرد و به قتل رساند (۱۳۱۳ق). سرانجام پس از چند ماه حبس و شکنجه به دار آویخته شد.
معنی کلمه میرزا رضا کرمانی در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] در این مقاله به بررسی زندگانی مدافع ملت میرزا رضای کرمانی، م: ۱۲۷۵ق، می پردازیم. ملا حسین بزرگ، انسان زحمت کش و با همتی بود که ضمن پرداختن به فعالیتهای زراعی در ناحیه عقدا از توابع اردکان استان یزد و تامین معاش از راه تلاش، به امور شرعی و رفع مسایل و مشکلات اجتماعی مردم می پرداخت. وی در مناسبتهای مذهبی و ماههای محرم و صفر بر فراز منبر مردم عقدا را از مواعظ نیکوی خویش بهره مند می ساخت. در ضمن مقدمات ادبیات عرب و برخی مبانی علوم شرعی را به علاقه مندان آموزش می داد. او در نیمه قرن سیزدهم هجری به کرمان، مهاجرت کرد و روی زمینی که تدارک دیده بود به کشاورزی پرداخت. در سالهای ۱۲۶۷ تا ۱۲۷۰ق صاحب فرزندی گردید که رضا نام گرفت. این کودک تحت تربیت پدر فاضلش مقدمات علوم حوزوی را آموخت. مادرش هم اهل روستای خنامان از توابع رفسنجان بود. فریاد اعتراض میرزا رضا در کرمان ضمن کسب علوم حوزوی و فراگرفتن دانش طب، در مزرعه به کمک پدر می شتافت، اما حوادثی روی داد که مسیر زندگی او را دچار دگرگونی نمود. حاکم کرمان محمد اسماعیل خان وکیل الملک زمین کشاورزی موروثی او را به زور از وی گرفت و به شخصی به نام ابو جعفر داد. اجحاف حاکم به مردم به حدی بود که بسیاری از مردم از املاک و امکانات خود صرف نظر کرده بودند. میرزا رضا هم با اندکی سرمایه به یزد مهاجرت کرد و تحصیلات علوم دینی را در این شهر پی گرفت. وقتی در یزد هم آثار استبداد را دید، به تهران رفت و یک سال و اندی در ظاهر برای امرار معاش و در اصل برای پی بردن به روابط علمای تهران و ایجاد ارتباط با مبارزان و مخالفان رژیم استبدادی به دست فروشی روی آورد. او مدتی در دستگاه حاج محمد حسن امین الضرب به خدمت مشغول شد و چون این بازرگان خوش آوازه به هوش و ذکاوت میرزا رضا پی برد، در سال ۱۳۰۱ق وی را به شهرستان بم اعزام نمود تا به املاکش که در دست سید عبدالرحیم معین التجار اصفهانی ساکن کرمان بود، رسیدگی کند. میرزا ضمن فعالیت در بخش کشاورزی تحصیلات طب را به سبک قدیم ادامه داد و در این رشته مهارتهای نظری و عملی قابل توجهی به دست آورد. او که در این قلمرو نزد مردم احترامی ویژه داشت، اهالی را متوجه زورگویی حاکمان محلی می کرد و به افشاگری هایی می پرداخت که کمتر کسی جرئت بیان آنها را داشت و خطاب به مردم می گفت: «چرا به این راحتی ظلم را می پذیرید و بدون جهت عزت و آبرو و اموال خویش را از دست می دهید، با یکدیگر متحد شوید و اجازه ندهید حاکم کرمان بر شما سلطه یابد، اموالتان را غارت کند، بروید تظلم کنید و حق را بگیرید، درست است که امیران و والیان باید برای نظم شهرها و اداره امور کشور مالیات بگیرند اما اجازه ندارند به مردم تعدی کنند و دختران آنان را با تهدید و ارعاب تصاحب کنند.» میرزا رضا از معین التجار هم دل خوشی نداشت و در نامه هایش به امین الضرب از این شخص که سالها رئیس مجلس تجارت کرمان بود، سخت انتقاد می کرد. میرزا رضا در گزارش کار دیگری یاد آور شده است «عبدالحسین برادر معین التجار اموال مردم را می خورد و این دو برادر از قبال دسترنج مردم به ثروت و مسکنت رسیده اند، چندین نفر چاپلوس، اوباش و خوش آمد گو را در اختیار گرفته اند که به خلاف های خودشان پوشش دهند اما رفتارشان خلاف قانون تجارت است.» امین الضرب نیز بارها به معین التجار تاکید نمود که «خیلی مراقب باشید که در خرید و سایر امور طوری رفتار نمائید که هرگز نتوانند به شما ایرادی بگیرند که برای خودتان و من نهایت افتضاح خواهد بود.» میرزا رضا هیچ وقت از حاکم کرمان، وکیل الملک، دل خوشی نداشت و می گفت: «این شخص هر روزی برای خرج تراشی و اضافه مواجب و منصب یک فرد یاغی را به دولت جعل می کرد و مدت ها به اسم نوروز علی خان قلعه محمودی (یکی از یاغیان) حکومت مرکزی را مشغول کرده بود و مرا می گرفت، به جای او معرفی می نمود و از این رهگذر صدمات زیادی به من وارد می نمود.» از سوی دیگر بر اثر تعدی و بی عدالتی حاکمان، اقشار زیادی از مردم کرمان در فقر و فشارهای اجتماعی بسر می بردند، قحطی های اواخر قرن سیزدهم هجری به این گرفتاری ها می افزود. با توجه به اینکه عده زیادی با کار در کارگاههای شالباف خانه امرار معاش می کردند و بیش از دیگران از ستمهای فرساینده به ستوه امده بود، و فریاد اعتراض خود را در مساجد و سایر محافل به گوش علما و مشاهیر شهر رسانیدند، ولی وکیل الملک به جای رسیدگی به دردهای مردم، به تهران نوشت: اهل کرمان یاغی شده اند و دنبال فتنه و آشوب هستند! به این ترتیب اعتراضات عمومی همچنان ادامه یافت و بر اثر کمبود نان و سوء استفاده والی نالایق، کارگران شالباف در اجتماعی عمومی شرکت کردند و کلانتر کرمان که یحیی خان نام داشت وقتی خواست این خروش را خاموش کند، شعله انتقام مردم بر جانش حریق افکند و در درگیری با معترضین کشته شد. میرزا رضا کرمانی در قیام شالبافان نقش مهمی داشت و کوششهای مبارزاتی او در این ارتباط موجب گردید حاکم کرمان او را به عنوان یاغی کرمان دستگیر کند و چندی در حبس نگه دارد. وی چندی بعد با وساطت عده ای از علمای کرمان آزاد گردید، میرزا رضا که تا اول رجب ۱۳۰۴ ق در بم کرمان اقامت داشت، ناگزیر گردید به تهران برود و افشاگری های خود علیه متجاوزان به حقوق مردم را، در آنجا ادامه دهد. افشاگری علیه قرارداد رژی یکی از عوامل وابستگی سیاسی ایران و تهدید استقلال این کشور قرارداد اعطای امتیاز تنباکو بین دولت انگلیس و ناصر الدین شاه قاجار می باشد. از عوارض این حرکت استعماری گسترش فساد در ایران، نفوذ بیگانگان در بازارها، ترویج مسیحیت و ایجاد شبکه ای از افراد سست عنصر و خودفروخته بود. (تفصیل این قیام را در کتاب تحریم تنباکو، محمدرضا زنجانی و کتاب میرزای شیرازی از مجموعه دیدار با ابرار ملاحظه فرمایید) در کرمان مجری قرارداد رژی سید عبد الرحیم معین التجار فرزند سید عبد الواسع اصفهانی (م: ۱۳۱۲ ق) بود همان کسی که میرزا رضا کرمانی از روش نامطلوب و اجحافش شکایت می کرد. وی که وکالت شعبه کرمان را عهده دار بود، زیر نظر افراد فرنگی کار می کرد و از این انتصاب سخت خرسند بود و می کوشید رضایت انگلیسی ها را به دست آورد. گزینش دیگر وکلای یزد و کرمان و خرید تنباکو برای رژی هم به عهده این شخص بود، زیرا به قول خودش نسبت به اربابان خوب خدمت می کرد و آنان نیز از کارنامه وی، سر شوق آمده بودند، میرزا رضا که در تهران به سر می برد، رفتارهای او را زیر نظر داشت و خوش خدمتی او در حق فرنگیان را به شدت نکوهش می کرد، این نخستین جبهه گیری میرزا رضای کرمانی در برابر قرارداد رژی بود معاهده ای ننگین که بعدها قیام تنباکو به رهبری میرزای شیرازی آن را خنثی ساخت. میرزا رضا در تهران به شال فروشی روی آورد، این تلاش موجب گردید با شال بافان محروم کرمان در ارتباط باشد و ضمن گذران زندگی و کسب معاش، اثری اجتماعی و سیاسی هم بگذارد، زیرا با بقچه ای از شال و برک و لوازم خرده ریز دیگر، به مجلس بزرگان تهران می رفت و در مذاکرات و مجالس مهم اشخاص تاثیرگذار، شرکت می نمود و چشم و گوش خویش را با دقت باز می کرد تا متوجه تصمیم گیری های این گونه محافل باشد. همین کار به ظاهر ساده او را به اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ایران آگاه ساخت و در هر کجا مجلس عمومی یا نیمه عمومی بود، با بقچه کالای خود که بهترین جواز ورود به ان بود، حاضر می گردید. این رفت و آمدها به منزله کلاس درس سیاست و فرهنگ برای میرزا رضا به شمار می آمد. این روند از یک فروشنده دوره گرد شخصیتی سیاسی ساخت که برای دستگاه استبداد و حتی نقشه های استعمار یک تهدید مهم محسوب می گردید و این نکته ای است که ژنرال کازاکوفسکی، افسر روسی مامور حفظ تهران و رئیس گارد شاهی بدان اعتراف نمود ه است. ← تقیه میرزای شیرازی ...
جملاتی از کاربرد کلمه میرزا رضا کرمانی
ناصرالدینشاه تا سی و هفت سال پس از درگذشت جیران زنده بود و به گزارش بسیاری از منابع، تا پایان عمر او را از یاد نبرد. به نوشته دوستعلی معیری، شاه هرگز لقب جیران و اجازه سکونت در عمارت او را به کسی نداد. او گاه خود به تنهایی به سکونتگاه سابق همسرش میرفت و زمانی را به فکر روزگار گذشته و دیدن یادگارهای جیران میگذراند. روزی که ناصرالدینشاه در حرم شاه عبدالعظیم هدف گلوله میرزا رضا کرمانی قرار گرفت، خود را به آرامگاه جیران رساند و در کنارش جان داد. جسد ناصرالدینشاه را در همان مقبره به خاک سپردند.
مظفرالدینشاه قاجار (۳ فروردین ۱۲۳۲ – ۱۲ دی ۱۲۸۵) از سال ۱۲۷۵/۱۸۹۶ تا ۱۲۸۵/۱۹۰۶ پنجمین شاه ایران از دودمان قاجار بود. وی پس از کشتهشدن پدرش ناصرالدینشاه به دست میرزا رضا کرمانی و پس از نزدیک به ۴۰ سال ولایتعهد، به پادشاهی رسید و از تبریز به تهران آمد. در جریان جنبش مشروطه، برخلاف کوششهای صدراعظمش عین الدوله، با مشروطیت موافقت کرد و فرمان مشروطیت را امضا نموده و تنها ده روز پس از امضای قانون اساسی درگذشت. وی به خاطر همین اقدامات در تاریخ ایران به «شاه مشروطه» مشهور است. وی آخرین پادشاه ایران است که در داخل کشور درگذشته است.
در آستانهٔ مراسم پنجاهمین سال تاجگذاری در سال ۱۲۷۵ هجری خورشیدی (۱۷ ذیقعدهٔ ۱۳۱۳ هجری قمری) به دست میرزا رضا کرمانی یکی از پیروان سید جمالالدین اسدآبادی و به تحریک او در حرم شاه عبدالعظیم در شهر ری ترور شد. او در هنگام ترور پنجاهمین سالگرد سلطنت خویش را جشن میگرفت. وی در حرم شاه عبدالعظیم در شهر ری در نزدیکی تهران دفن است. سنگ قبر یکپارچهٔ مرمری ناصرالدینشاه که تمثال کامل وی بر آن حکاکی شده با وزن ۷ تن یکی از نمونههای هنر سنگتراشی ایران است.
از وقایع مهم این میدان میتوان به اعدام میرزا رضا کرمانی قاتل ناصرالدین شاه و نیز اعدام شیخ فضلالله نوری اشاره کرد.
در زمستان سال ۱۳۴۳ به همراه علی حاتمی وارد دانشکده هنرهای دراماتیک شد و با افرادی از جمله محمد علی کشاورز و هوشنگ بهشتی آشنا شدند. وی اولین کار خود را در از طریق شبکه ۳ در نمایشنامهای به نام در راه کاردیف به کارگردانی ابراهیم آملی و تهیه کندگی حسین ترابی بازی کرد. در سال ۱۳۴۶ در نمایشنامهٔ آنتیگون به کارگردانی رکنالدین خسروی و با شرکت محمد علی کشاورز و ثریا قاسمی بازی کرد. در زمستان سال ۱۳۴۸ با بازی در نمایشنامه برما به کارگردانی پری صابری در تالار رودکی تهران بازی کرد. پس از پایان خدمت سربازی با دعوت علی حاتمی در سریال تلویزیونی سلطان صاحبقران در نقش میرزا رضا کرمانی بازی کرد.
او فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۲۶ با بازی در تئاتر آغاز کرد. وی مؤسس «گروه هنری ارحام صدر» در سال ۱۳۴۳ بودهاست. وی به «شکرپاره اصفهان» معروف بود. فیلم ویدئویی درسا که در سال ۱۳۸۴ توسط محسن دامادی ساخته شد، آخرین حضور او در جلوی دوربین بود. ۱۷۶ نمایش حاصل ۵۰ سال فعالیت هنری وی بود. او در میان مردم اصفهان از احترام قابل توجهی برخوردار بود.حسن علیرضایی که با نقش میرزا رضا کرمانی در سریال بانوی عمارت به شهرت رسید از شاگردان رضا ارحام صدر است.
حمید سیاح در اواخر عمر یادداشتهای پدرش را جمعآوری و با نام دورهٔ خوف و وحشت یا خاطرات حاج سیاح منتشر کرد. حاج سیاح سالها در زمان ناصرالدین شاه با میرزا رضای کرمانی در زندان قزوین در یک کند و زنجیر بوده و وقتی از قصد میرزا رضا کرمانی اطلاع حاصل میکند، مراتب را طی نامهای به اتابک اطلاع میدهد ولی اتابک به علت اشتغالات زیاد از گشودن نامه خودداری میکند و بعدها همان نامه باعث آزادی حاجی سیاح میشود.