میرانشاه
معنی کلمه میرانشاه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه میرانشاه
میرزا جعفر پیش از پیوستن به دربار بایسنقر میرزا، در تبریز در دربار میرانشاه بن تیمور به سر میبرد لیکن در حقیقت تربیت یافته دربار شاهرخ تیموری و طرف توجه و علاقه خاص پسر او بایسنقر میرزا بود، زیرا سمت استادی دبستان او را به عهده داشت .
تیمور در پایان یورش پنج ساله خود و به هنگام بازگشت به سمرقند، آذربایجان و ولایات غربی ایران را به پسرش جلال الدین میرانشاه سپرد. آذربایجان در آن زمان شامل استانهای آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی و اردبیل و همچنین جمهوری آذربایجان و جمهوی ارمنستان و بخشهایی از ترکیه فعلی نیز بود؛ ولی چندی بعد در پایان لشکرکشی به هند، خبرهایی از آذربایجان به تیمور رسید که حاکی از آشفتگی اوضاع و ادامه اغتشاشات در ایران بود.
پس از مرگ تیمور، نواحی غربی ایران از آذربایجان تا گرجستان که جزو قلمرو میرانشاه محسوب میشد، همچنان تحت نظارت پسرانش میرزا ابابکر و امیرزاده محمد عمر، اداره میشد. این نواحی به علت اختلال میرانشاه و اختلاف فرزندانش، همچنان دستخوش آشفتگی و پریشانی بود. چون امیرزاده محمد عمر، برادر خود میرزا ابابکر را دستگیر کرد و در سلطانیه به زندان انداخت، این عمل باعث ترس و هراس میرانشاه از او شد به همین خاطر به خراسان پناه برد و بر خلاف میل باطنیاش نسبت به شاهرخ تیموری از در طاعت و انقیاد درآمد «۸۰۸ ق / ۱۴۰۵ م».
تا جهان باشد به کام و رای میرانشاه باد در میان انجمن بر جمله میران شاه باد
کلاویخو سفیر پادشاه اسپانیا در دربار میرانشاه از نوادگان تیمور در نیمهٔ اول قرن نهم هجری در سفرنامهٔ خود، قسمت اعظم شهر زنجان را غیر مسکون و مخروبه ذکر نموده و حصار شهر را غیرقابل تعمیر دانسته و مینویسد: «در شب هنگام به محلی رسیدیم که به زنجان معروف است و بیشتر قسمتهای این شهر غیر مسکون است اما گویی که در گذشته این شهر یکی از بزرگترین شهرهای ایران بوده است. این شهر در دشتی در میان دو کوه بلند که لخت و خالی از جنگل هستند قرار دارد. ما دیدیم که حصار شهر دیگر قابل تعمیر نیست اما در داخل حصار هنوز خانهها و مساجد بسیاری همچنان استوار و پابرجا بودند و در خیابانهای آن نهرهایی میگذشت اما همه اینها اینک خشک و بیآب هستند.»
او در ۷۶۳ هجری قمری در خوریان بسطام ولادت یافت. وی در سال ۸۰۹ هجری، به خدمت شاهزاده عمر میرانشاه نواده تیمور رسید. پس از مرگ عمر میرانشاه، رستم بیست و پنج سال دیگر زندگی کرد و در این زمان نیز به دیگر شاهزادگان تیموری، از جمله به الغبیک فرزند شاهرخ خدمت میکرد. دیوان اشعار خوریانی مشتمل بر اشعاری در قالبهای مختلف ادبی از جمله قصیده، غزل، قطعه و مثنوی است. در اشعار رستم، چندین بار از غزلهای شاعرانی چون حافظ، سعدی و مولوی استقبال شده است.
ظاهراً جهان تا اواخر قرن هشتم قمری یا حداقل سال ۷۸۴ زندگی میکردهاست، زیرا در غزلی، شاهزاده جلایری احمد بن بهادر پسر شیخ اویس را مدح کردهاست و او در آن سالها حاکم اصفهان بودهاست. در غزل دیگری او میرانشاه پسر تیمور لنگ (درگذشته ۸۱۱ ق/ ۱۴۰۸ م) را ستودهاست که او در سالهای ۷۸۲ و ۷۹۵ حاکم خراسان و آذربایجان بودهاست. اگر این غزل واقعاً در مدح همین میرانشاه باشد، پس جهان باید در تاریخی پس از سال ۷۹۵ ق درگذشته باشد.
میرزا ابابکر (۸۱۱-۸۰۱ ق / ۱۴۰۸-۱۳۹۸ م) فرزند میرانشاه تیموری است که پس از مرگ تیمور یکی از مدعیان جانشینی او بود.
ظهیرالدّین محمّد بابُر (به اردو: ظهیر الدین محمد بابر بادشاه غازی گورکانی، به هندی: बाबर) (۱۴۸۳ – ۱۵۳۰ میلادی/ ۸۸۸ – ۹۳۷ ه.ق)، بنیانگذار امپراتوری گورکانی هند بود که آخرین امپراتوری از دوران طلایی اسلامی بهشمار میآید. بابر از طرف پدری پنجمین پشت از نوادگان امیر تیمور بود؛ او فرزند میرزا عمر شیخ فرزند سلطان ابوسعید فرزند میرزا محمد فرزند میرانشاه فرزند تیمور بودهاست. وی از طرف مادری نیز نسب به چنگیزخان مغول میرساند.
ولی با مرگ اولجایتو به سال ۷۱۶ ق همگی کسانی که به سلطانیه کوچ دادهشدهبودند، آنجا را ترک گفتند. پس از آن در تازش تیمور در سال ۷۸۶ق بسیاری از سازههای شهر نابود شدند و با به حکومترسیدن میرانشاه پسر تیمور، به دستور وی بسیاری از آثار و ساختمانها سلطانیه ویران شد.
ابتدا همراهان تیمور مرگ او را پنهان کردند. آنها طرح حمله به چین را بی آن که لغو نمایند، متوقف کردند و چون نوه تیمور یعنی پیرمحمد فرزند میرزا جهانگیر که باید بنا به وصیتش جانشین او میشد، در آن هنگام دور از پایتخت و در حدود غزنین بود، موقتاً شخص دیگری را بهنیابت از او جانشین تیمور کردند. این شخص نوه دیگر تیمور، خلیل سلطان پسر میرانشاه (یا به روایتی پسر خود تیمور) بود که در آن هنگام، با لشکر تیمور همراه و حاضر بود. این اقدام هم نتوانست تمرکز را در خاندان تیمور حفظ کند و بهزودی با مخالفت بازماندگان مواجه شد. به تدریج این اختلافات طولانی شد و دامنه پیدا کرد. چنانکه در اندک مدتی، توطئهها و تحریکات، میراث عظیم تیمور را به حکومتهای مستقل و متخاصم تبدیل کرد.