میدان گرای

معنی کلمه میدان گرای در لغت نامه دهخدا

میدان گرای. [ م َ / م ِ گ َ ] ( نف مرکب ) میدان گراینده. آنکه میل به میدان کند. آنکه روی به میدان آرد جنگ آزمایی را. مایل به جنگ و نبرد در میدان جنگ :
شد از چنبر مهد میدان گرای
ز گهواره در مرکب آورد پای.نظامی.

معنی کلمه میدان گرای در فرهنگ فارسی

میدان گراینده آنکه میل به میدان کند

جملاتی از کاربرد کلمه میدان گرای

شد از چنبر مهد میدان گرای ز گهواره در مرکب آورد پای