میانه کار

معنی کلمه میانه کار در لغت نامه دهخدا

میانه کار. [ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) میانه رو. معتدل. مقتصد. که کار نه به افراط کند و نه به تفریط. که در کارها حد وسط برگزیند. که در اعمال و اقوال میانه روی و اعتدال پیش گیرد :
در دنیا سخت سختی و در دین
بس سست و میانه کار و هنجامی.ناصرخسرو.میانه کار همی باش و بس کمال مجوی
که مه تمام نشد جز ز بهر نقصان را.ناصرخسرو.و رجوع به میانه رو شود.

معنی کلمه میانه کار در فرهنگ فارسی

میانه رو معتدل مقتصد که کار نه به افراط کند و نه به تفریط .

جملاتی از کاربرد کلمه میانه کار

چون ز بدخوییش شوم دلتنگ رسد اندر میانه کار بجنگ
رابرت فیسک حرفه خود را با ساندی اکسپرس آغاز کرد. رابرت فیسک در سال ۱۹۷۲ به بلفاست رفت و از درگیری‌های ایرلند شمالی برای روزنامه تایمز گزارش تهیه کند. سپس به عنوان خبرنگار مجله تایمز در ایرلند شمالی، پرتغال، و خاور میانه کار کرد. وی در ۱۹۷۶ به عنوان خبرنگار تایم به بیروت رفت. اما به دلیل مشکلات با روپرت مرداک از روزنامه تایمز جدا شده و به ایندیپندنت پیوست. فیسک به عنوان خبرنگار روزنامه ایندیپندنت در امور خاورمیانه بیش از سی سال ساکن بیروت بود.
او پس از دستگیری نیز با مأموران همکاری نمی‌کند. تا اینکه در میانه کار وی را با داروی خاصی بیهوش می‌کنند و همزمان به صورت رسمی مرگ وی را بر اثر دریافت دز بیش از حد دارو اعلام می‌کنند.
مرد کارمندی با اصرار همسر و فرزندانش اقدام به فروش خانه پدری خود و خرید یک قطعه زمین برای ساخت یک ساختمان نو می‌کند اما در میانه کار برای تأمین مالی پروژه دچار مشکل می‌شود و …