معنی کلمه میانده در لغت نامه دهخدا
میانده. [ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سنگر کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت ، واقع در 18هزارگزی جنوب رشت. با 345 تن سکنه. آب آن از نهر خمام رود و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
میانده. [ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اوشیان بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، واقع در 35هزارگزی جنوب خاوری رودسر با 340 تن سکنه. آب آن از نهر میانده و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
میانده. [ دِه ْ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش رضوانده [ رضوانشهر ] منطقه طالشدولاب شهرستان خمسه طوالش است. این دهستان بین دهستانهای خشابر - پره سر - گیل دولاب واقع و راه شوسه بندر انزلی به آستارا تقریباً از وسط آن می گذرد. میانده از ده آبادی تشکیل شده و در حدود 3500 تن جمعیت دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
میانده. [ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان ، واقع در 18 هزارگزی جنوب شهر تویسرکان. با 1147 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است. این ده 10 باب دکان دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).، میان ده. [ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گیلخواران بخش مرکزی شهرستان شاهی ، واقع در 5هزارگزی شمال باختری جویبار با 150 تن سکنه. آب آن از آب بندان و چاه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).
میان ده. [ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قشلاق کلارستاق بخش چالوس شهرستان نوشهر، واقع در 58هزارگزی باختر چالوس با 120 تن سکنه. آب آن از رود سرداب رود و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).
میان ده. [ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شیب کوه زاهدان بخش مرکزی شهرستان فسا، واقع در 30هزارگزی جنوب خاور فسا با 1195 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).
میان ده. [ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ارزوئیه بخش بافت شهرستان سیرجان ، واقع در 128هزارگزی جنوب باختری بافت با 150 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).