میان لاغر

معنی کلمه میان لاغر در لغت نامه دهخدا

میان لاغر. [ غ َ ] ( ص مرکب ) کمرباریک. کمرلاغر. که کمری باریک و لاغر دارد. ( از یادداشت مؤلف ) :
همش رنگ و بوی و همش قد و شاخ
سواری میان لاغرو برفراخ.فردوسی.

معنی کلمه میان لاغر در فرهنگ فارسی

کمر باریک کمر لاغر که کمری باریک و لاغر دارد .

جملاتی از کاربرد کلمه میان لاغر

تن چون موی من بود جان را یادگار از میان لاغر تو
سخن کنار پر خون که مراست هم بگویم به میان لاغر او، که درین کنار بادا
تا میان لاغر و چشم سیاهش دیده‌ام روز من چون زلف‌ کردست و دل من چون دهان
کی در کنارم آید؟ چو زان میان لاغر در چشم من نیاید غیر از کمر، که بستش
سبب انقلاب بدر و هلال روی خوب و میان لاغر تست
همش رنگ و بوی و همش قد و شاخ سواری میان لاغر و بر فراخ
یکی باره ی نغز فربه سرین میان لاغر و چابک و دوربین
پهلوی جمالت ای دلارام فربه ز میان لاغر تست
منت، ای کمر، چه گوی؟ که بر آن میان لاغر چه لطیف می‌نمایی! چه شگرف می‌برازی!
گرد میان لاغر آن خان نیکوان پیچیده دایم آن کمر تنگ خانه بین