میان دادن

معنی کلمه میان دادن در لغت نامه دهخدا

میان دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) فاصله دادن. فرجه دادن. ( یادداشت مؤلف ). || کنایه از قوت دادن و امداد کردن. ( آنندراج ). مجال دادن :
تو میان دهی و گرنه بخیال درنگنجد
که چنان کمر که دانی من بی ادب گشایم.بابافغانی.

معنی کلمه میان دادن در فرهنگ فارسی

فاصله دادن فرجه دادن یا کنایه از قوت دادن و امداد کردن .

جملاتی از کاربرد کلمه میان دادن

واقعه خلیل را برد حسین از میان دادن سر ذبیح را محو نمود داستان