میافارقین

معنی کلمه میافارقین در لغت نامه دهخدا

میافارقین. [ م َی ْ یا رِ ] ( اِخ ) شهری است اندر حصاری بر سرحد میان ارمینیه و جزیره روم. ( حدود العالم ص 93 ). شهری است در دیار بکر، گویند آن قسمتی که از سنگ ساخته شده از بناهای انوشیروان و آن قسمتی که با آجر ساخته شده از بناهای پرویز است ، اما قول قابل اعتماد این است که میافارقین ازبناهای رومی است چه در بلاد و حدود آنها واقع شده است. ( از حدود العالم ). ناصرخسرو نویسد:... از اخلاط تا میافارقین بیست و هشت فرسنگ بود... و [ میافارقین ] باره ای عظیم داشت از سنگ سفید بر شده ، هر سنگی مقدار پانصد من ، و به هر پنجاه گزی برجی عظیم ساخته. هم از این سنگ سفید که گفته شد و سر باره همه کنگره ها برنهاده ، چنانکه گویی امروز استاد دست از وی کشیده و این شهر را یک دراست از سوی مغرب و درگاهی عظیم برکشیده است به طاقی سنگین ، و دری آهنین بی چوب بر آنجا ترکیب کرده و مسجد آدینه ای دارد که اگر صفت آن کرده شود به تطویل انجامد... بالجمله متوضای آن را چهل حجره در پیش است و دو جوی آب بزرگ می گردد در همه ٔخانه ها یکی ظاهر استعمال را و دیگری تحت الارض پنهان که ثفل می برد و چاهها پاک می گرداند و بیرون از این شهرستان در ربض کاروانسراها و بازارهاست و گرمابه ها ومسجد جامعی دیگر است که آن را محدثه گویند. هم شهری است با بازارها و مسجد جامع و حمامات همه با ترتیبی خوش... و از آمد تا میافارقین نه فرسنگ است. ( از سفرنامه ناصرخسرو چ دبیرسیاقی صص 9 - 7 ). میافارقین ازدیار ربیعه است از اقلیم چهارم ، طولش از جزایر خالدات عدیه و عرض از خط استوا لح ، شهری بزرگ است و هوای خوش دارد و میوه فراوان ، و حقوق دیوانی اش دویست و بیست و چهار هزار دینار. ( از نزهةالقلوب ج 3 ص 106 ). شهری است ، واقع در دیاربکر و از آنجا تا موصل ، هشت روزه راه است. و شاید جزء دوم کلمه ، معرب ( پارگین ) باشد و آن را مایفرقط نیز گفته اند. نسبت به آن فارقی و میافارقی است. ( یادداشت مؤلف ). به گفته یاقوت در معجم البلدان عیاض بن غنم به روزگار عمر آنجا را فتح کرد، به صلح و گفته اند به جنگ. ( از حاشیه سفرنامه ناصرخسرو چ دبیرسیاقی چ 3 ص 291 ). شهری در بین النهرین ( عراق امروزی ) نزدیک دیاربکر که بعضی نسبت بنای آن رابه انوشیروان ساسانی داده اند، ولی ظاهراً بنیاد رومی دارد. یاقوت قدمت بنای آن را تا عهد تئودوسیوس می رساند. مقدسی در قرن چهارم از آن به خوبی یاد کرده است. این شهر تا قرن هشتم با وجود حمله مغول شهرت و اعتبار داشته است. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.

معنی کلمه میافارقین در فرهنگ فارسی

به انوشیروان ساسانی داده اند ولی ظاهرا بنیاد رومی دارد . یاقوت قدمت بنای آنرا تا عهد تئودوسیوس میرساند . مقدسی در قرن چهارم از آن به خوبی یاد کرده است و گوید بارویی سنگی و کنگره دار با خندقی عمیق دارد. ناصر خسرو نیز که در ۴۳۸ آن را دیده از آن به بزرگی و خوبی یاد کرده است . این شهر تا قرن هشتم با وجود حمله مغول شهرت و اعتبار داشته است . ۱ - نام یکی از بخشهای سه گانه شهرستان شاهرود . این بخش در خاور شهرستان واقع
شهری است اندر حصاری بر سرحد میان ارمینیته و جزیره روم .

جملاتی از کاربرد کلمه میافارقین

در عوض خسرو حاضر شد قلعه دارا و شهر میافارقین (شهری نزدیک دیاربکر در ترکیهٔ امروزی) را به بیزانس واگذار کند.
حسن صباح پس از سفر به اصفهان عازم میافارقین شد و در آن‌جا به تبلیغ اسماعیلیه مشغول گشت و به همین خاطر توسط مأموران رانده شد. وی سپس وارد دمشق شد؛ به علت جنگی که در جنوب شام به واسطهٔ ترکان پیش آمده بود، به بیروت رفت و در ۱۸ صفر سال ۴۷۱ ه‍.ق / اوت ۱۰۷۸ م. با کشتی وارد قاهره شد؛ صباح مورد استقبال دربار فاطمی قرار گرفت. رشیدالدین می‌گوید:
سعدالدوله حاصل ازدواج سیف‌الدوله اولین امیر حلب و سکینه - دخترعموی سیف‌الدوله و خواهر ابو فراس (پسرعموی سیف‌الدوله، شاعر درباری) - بود. در زمان مرگ پدرش، در فوریهٔ ۹۶۷، او فقط پانزده سال داشت و در پایتخت امارت جزیره، یعنی در میافارقین ساکن بود. او برای جانشینی در امارت رقیبی نداشت، اما شرایطی که از دورهٔ پدرش به وی ارث رسیده‌بود شرایط بسیار بدی بود: امپراتور بیزانس، نیکفوروس دوم، اخیراً کیلیکیه را فتح کرده‌بود و به استان‌های شمالی و غربی آن حمله می‌کرد، ضمن آنکه سیف‌الدوله تا آخرین سال‌های زندگی‌اش گرفتار شورش‌های داخلی بود.
جرماغون عازم ایران شد و به تسخیر ممالکی که مغول درست آن را نگشوده بودند مانند غزنین، کابل، سند، زابلستان، طبرستان، گیلان، اران و آذربایجان و غیره اقدام کرد. جرماغون سلطان جلال‌الدین را شکست داد و سلطان جلال‌الدین که به کوه‌های میافارقین گریخته بود در آنجا به دست کردان کشته شد.
هنگامیکه در سپیده دم شوال ۶۲۸ ق/۱۲۳۱ م در شهر آمد از خواب عشرت و مستی برخاست لشکر مغول را در نزدیکی خویش یافت وی به کنار ارس گریخت و از آنجا به ارومیه رفت تا از ملوک آن سامان کمک گیرد اما کسی او را یاری نکرد. در نزدیکی دیاربکر مغولان بر سر او ریختند ولی او جان به در برد و به ناچار به میافارقین فرار کرد و در نیمهٔ شوال ۶۲۸ در کوه‌های اطراف آن شهر به دست جمعی از کردان که راه را بسته بودند غارت شد و زمانی که قصد کشتن او را کرده بودند حقیقت سلطان بودنش را به بزرگ آنان گفت و وعده ملک شدن یکی از شهرها را به او داد و او پذیرفت اما زمانی که آن کرد به کوه رفته بود تا اسبان را بیاورد توسط یکی از افرادش کشته شد.