می پیمای. [ م َ / م ِ پ َ / پ ِ ] ( نف مرکب )می خوار. ( آنندراج ). می پیما. می پیماینده. باده پیما.که با کس یا کسان به باده گساری پردازد : ز می خوردن ندارم انبساطی در آن بزمی که می پیمای من نیست.ابونصر نصیرای بدخشانی.
معنی کلمه می پیمای در فرهنگ فارسی
می خوار می پیما می پیماینده
جملاتی از کاربرد کلمه می پیمای
ترا که نوش و خوشت باد باده می پیمای که جز نصیبه ی من نیست باد پیمایی
جواب گفتم آری تو باد می پیمای من ار تو دشمنی ار دوست خاک پای توام
نزیبد چون به جا و دور بگراید نشاط تو به جز خورشید می پیمای و جز ناهید و خنیاگر