مگس وار

معنی کلمه مگس وار در لغت نامه دهخدا

مگس وار. [ م َ گ َ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) مانند مگس. ( ناظم الاطباء ) :
مگس وارم مران زآن تنگ شکر
مسوزانم به آتش همچو عنبر.نظامی.مگس وارش از پیش شکر به جور
براندندی و بازگشتی به فور.سعدی ( بوستان ).می کوفت دو کف به سر مگس وار
می رفت فغان کنان جرس وار.صاعدا ( لیلی و مجنون از امثال و حکم ص 1490 ).

معنی کلمه مگس وار در فرهنگ فارسی

مانند مگس .

جملاتی از کاربرد کلمه مگس وار

منع جامی مکن از چاشنی شربت عشق که مگس وار فرو رفته درین جلاب است
همچو مورم کمر بندگیت بسته هنوز گرچه صدبار مگس وار براندیم از پیش
بیک استخوان صلح کن چون همای مگس وار بر گرد حلوا مپر
برای بوسه مگس وار گر کنم ابرام تو خوش بخسب بناز و بمن سپار شکر
به هم جمع آمده بر خوان مگس وار نه غیرت در خود و نی شرم دلدار