مکری

معنی کلمه مکری در لغت نامه دهخدا

مکری. [ م ُ را ] ( ع ص ) کرایه داده شده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اکراه شود.
مکری. [ م ُ ک َرْ ری ] ( ع ص ) شتر نرم آهسته رفتار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مکری. [ م ُ ] ( اِخ ) از طوایف آذربایجان ساکن شرق وشمال شرق مهاباد ساوجبلاغ. اهل تسنن و خانه نشین هستند. ( کرد و پیوستگی نژادی آن ص 66 و 123 ). ساکنان ساوجبلاغ غالباً از کردهای شهرنشین و زارع هستند و از طوایف مکری می باشند که زمستان را در دهات و تابستان را در ییلاق بسر می برند. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 176 ).

معنی کلمه مکری در فرهنگ فارسی

شتر نرم آهسته رفتار .

معنی کلمه مکری در دانشنامه آزاد فارسی

مُکْری
طایفۀ کُرد شافعی مذهب ایرانی، از طوایف بزرگ و قدیمی ناحیۀ ساوج بلاغ مکری (مهاباد و سردشت) در آذربایجان غربی و سقز، مرکب از تیره های مختلف. هریک تیره های این طایفه بعدها به طایفه ای بزرگ و حتی یک ایل تبدیل شدند. در بعضی از کتاب ها و مراجع، طوایف مامش و پیران و منگور و اتحادیۀ بلباس را از طوایف مکری نوشته اند. گروهی از مکری ها در سقز سکونت دارند. مکری ها به استثنای چند دستۀ کوچک منفرد مرزی، به کل یکجانشین شده اند. این مردم خود را از نسل مردی به نام فقیه احمد داریشمانه ای، نیای بابان ها و میر اودلی ها، می دانند. سیف الدین مکری، جد حکام این طایفه، در زمان آق قویونلوها، گروه هایی از بابان ها را گرد خود جمع آورد و ناحیۀ دریاس را از تصرف طایفۀ چابلقو خارج کرد و پس از آن، نواحی اختاجی و ایلتمور و سلدوس را نیز اشغال کرد و با اتباع خود در آن نواحی مستقر شد. فرزندش صارم کُرد از مخالفان نامدار شاه اسماعیل بود. ساروعلی بیگ مکری پس از مدتی به خدمت سلطان سلیم درآمد. امیره بیگم مکری در اواخر دوران شاه طهماسب به دولت صفویه مایل شد، اما در ۹۹۱ق همراه تعدادی دیگر از امیران کرد دوباره به دولت عثمانی پیوست. مکری ها پس از پیروزی های شاه عباس بر قوای عثمانی، دوباره به خدمت دولت صفوی درآمدند. اما در سال های سلطنت شاه عباس و شاه صفی بارها به مراغه و تبریز و اطراف این شهرها حمله آوردند و هر دفعه با خشونت بیشتری مجازات شدند. گروهی از مکریان در زمان نادرشاه به کابل انتقال یافتند. اعقاب آنان هنوز در افغانستان سکونت دارند. بعضی از بزرگان مکری نظیر خسروخان و ابراهیم خان و محمودخان، از ارکان دولت زندیه بودند. محمدخان مکری سفیر جعفرخان زند در دربار کاترین دوم بود. مکریان در ۱۲۰۸ق علیه دولت آقا محمد خان قاجار شوریدند، اما فتحعلی خان قاجار ـ شاه بعدی ـ آن ها را سرکوب کرد. اعیان مکری پس از این به خدمت دولت قاجاریه درآمدند. عزیزخان مکری سردار کل، فرزند محمد سلطان ( ـ۱۲۸۷ق) از رجال بزرگ سیاسی و نظامی دورۀ محمدشاه و ناصرالدین شاه قاجار بود. مکریان در تشکیل جمهوری خودمختار مهاباد در ۱۳۲۴ش نقش مؤثری داشتند.

جملاتی از کاربرد کلمه مکری

بحر مکری تو خلایق قطره‌ای تو چو کوهی وین سلیمان ذره‌ای
آتش طبعیت ابلیس دژم هر زمان مکری بسازد لاجرم
در سال ۱۲۳۲ به رغم مخالفت برخی از درباریان شاه از جمله میرزا آقاخان نوری صَدراَعظَم، طی تشریفاتی خاص، عزیزخان مکری به منصب سرداری کل رسید. در سال ۱۲۳۴، ناصرالدین شاه عزیزخان سردار کل را به‌طور مستقل مسئول امور لشکری ایران کرد. در سال ۱۲۳۶، میرزا آقاخان نوری از رشد و موقعیت سردار کل نگران بود و با اتهامات غیرواقعی به دنبال بی اعتبارساختن عزیزخان در نظر شاه بود.
تا به جان آسوده باشی هیچ کس را دل مسوز تا ز بند آزاد باشی با کسی مکری مباز
هنگام سفر ناصرالدین شاه به اصفهان (۱۲۶۷ هجری قمری) بهرام میرزا با پیشکاری عزیزخان مکری (آجودان‌باشی) نایب الحکومه تهران بود. در خلال سال‌های ۱۲۷۵ تا ۱۲۷۷، با پیشکاری عزیز خان سردار کل آذربایجان بود. در ۱۲۸۲ رئیس مجلس تحقیق دیوان نظام (اداره دادرسی ارتش) شد. از ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۸ با پیشکاری میرزا زکی مستوفی تفرشی به جای حمزه میرزا حکمران خوزستان و لرستان شد و در ۱۲۹۵، پس از علیرضا خان عضدالملک وزارت عدلیه را برعهده گرفت.
هر نفس مکری و در هر مکر زان غرقه صد فرعون با فرعونیان
عزیزخان مکری، سیف‌الدین خان مکری و محمدحسین خان مکری در فراهم کردن امکانات اولیهٔ بوکان و شکل‌گیری آن نقش مهمی داشته‌اند. آن‌ها برای بوکان، مسجد، حمام، بازار، سیستم تأمین آب، مکتب‌خانه، گورستان و سد ساختند. علی خان مکری آخرین و چهارمین سردار این شهر، در سال ۱۳۰۶ شمسی، بوکان را واگذار و از امورات دولتی کناره‌گیری کرد.
دیده ای خواهم ازین هم تیزتر تا ببینم زیر این مکری دگر
ور اسیر دام و مکری گشتمی یا خود آماج خدنگی بودمی
تا چو فرصت یافت سر آرد برون زین چنین مکری شود مارش زبون
از سال ۱۲۴۵ شمسی به فرمان ناصرالدین شاه، عزیزخان مکری از آذربایجان احضار و به سمتِ وزارت جنگ منصوب شد. در ۱۲۴۶ شاه به قصد سفر خراسان، دارالخلافه تهران را ترک کرد و عزیزخان علاوه بر مسئولیت وزارت جنگ، تعیین قراولان و افواج ملتزم رکاب را نیز برعهده داشت. در ۱۲۴۶ از وزارت جنگ عزل شد و به جای او کامران میرزا نایب السلطنه انتخاب شد.
او چه کرد آنجا که تو آموختی ساختی مکری و ما را سوختی
هر کجا خاینیست دام انداز بند مکری بگستراند باز
گر از مکری نباشد نیک حالیست غنیمت دان که بس فرخنده فالیست
حق‌الحقایق با ویرایش و پیشگفتار دکتر محمد مکری در سال ۱۳۶۱ شمسی در تهران و از سوی انتشارات طهوری به چاپ رسید. او در مقدمه کتاب می‌گوید: «چاپ و انتشار حق‌الحقایق سهم بزرگی در شناسایی آداب مذهبی اهل حق دارد ... ».
ایل گورک یکی از ایلات کردستان مکری است و روایات زیادی در مورد اصل آنها وجود دارد که بنابر مستندترین اسناد و روایت‌ها این ایل در حدود ۵۷۰ سال پیش مقارن حکومت آق قویلونلوها از منطقه (گه‌وه‌ر) یا همان (یوکسکوا) ترکیه به مناطق موکریان مهاجرت کردند، طبق روایت ضعیف دیگری این ایل در حدود سالهای (۱۶۸۹–۱۷۱۳) میلادی برابر با ۱۰۶۹–۱۰۹۲ شمسی
بازگیر، نام چند طایفة کوچنده و ساکن غرب ایران عمدتاً در استان‌های لرستان، ایلام، کرمانشاه. کرمان، سیستان، مازندران بازگیرها در اینکه نام طایفه‌هاشان از شغل نیاکانشان گرفته شده اتفاق نظر دارند. وجود طوایف دیگری به نام‌های «بازیار» و «بازوند» یا «بازبند» در لرستان، و همچنین کاربرد «بازاشکار» (= شکارکردن) در مناطق غرب، به ویژه قلمرو این طوایف، می‌تواند تأییدی بر نظر آنان و عمومیت شکار با باز، درمقطعی از تاریخ این مناطق باشد. (نک. مکری ۲۵)
بداق سلطان ابتدا درمیرآباد ساکن شد و سپس محل امروزی مهاباد را (که در آن زمان سابلاغ نامیده می‌شد) به عنوان مرکز قلمرو مکری انتخاب کرد.
سپس شاه عباس یکی از مکریان به نام شیر بیگ (یا شیر خان) را امیر طایفه مکری و ایشیک آغاسی دربار کرد، اما یکی از سران ایل مقدم را به حاکمیت مراغه گماشت. به همین دلیل شیرخان نیز در ۱۶۲۴–۲۵ شورش کرد و به مراغه حمله کرده و بسیاری از ساکنان آن را کشت و شهر را غارت کرد. شاه عباس هیئتی را برای تنبیه شیرخان فرستاد که پایتختش را تصرف کرده و او را وادار به فرار به کوهستان کردند.
اعضای تیم سرباز که در مسابقات این فصل قهرمان شدند عبارتند از: سرهنگ مصطفی بهارمست (پدر اسفندیار بهارمست)، امیر خلیلی، محمد خاتم (بعدها فرمانده نیروی هوایی شد و در سال ۵۴ درگذشت.)، حسین سرودی (در سال های ۴۰ و ۴۶ رییس فدراسیون فوتبال شد.)، حسن کردستانی، خلیل محسنی، مصطفی مکری (در سال های ۳۸ و ۴۶ رییس فدراسیون شد)، محمد اشرفی، حسین رازی، فتح الله مین باشیان (فرمانده نیروی زمینی ارتش شد)، خسرو اهری، محمد خسروپنا.