مکرمی

معنی کلمه مکرمی در لغت نامه دهخدا

مکرمی. [ م ُ ک َرْ رَ ] ( ص نسبی ) نسبت است به مکرمیه که نام گروهی از خوارج است. ( ازانساب سمعانی ). و رجوع به مکرمیه شود.

معنی کلمه مکرمی در فرهنگ فارسی

نسبت است به مکرمیه که نام گروهی از خوارج است .

جملاتی از کاربرد کلمه مکرمی

من به ری مکرمی دگر دارم بکر افلاک و حاصل ادوار
زمانه ای که در او چون تو مکرمی باشد چگونه یارم گفت آن زمانه را غدار
بال فرشته‌یی زان‌رو مکرمی لام نوشته‌یی زان‌رو مدوری
نعمت الله اگر کسی جوید پیش رند مکرمی بنشین
تویی آن مکرمی که عالم را ضبط کردی به مختصر نیکی
شاد باش ای مکرمی کز حضرت تو آرزو هرچه آن نا یافتست از جود تو آن یافتست
آن مکرمی که بود بخیلی و ظلم را در ساعت ولادت او ساعت وفات
ای مکرمی که نیست به رغبت تو را کرم وای معطیی که نیست به علت تورا عطا
به روز بذل و عطا مکرمی چو ابر جواد به وقت علم و بیان روشنی چو نص جلی
ای مکرمی که آز فرومایه از کفت چون کان ز زر و بحر ز لؤلؤ توانگر است