مکتومان

معنی کلمه مکتومان در لغت نامه دهخدا

مکتومان. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) نزد ارباب سلوک جماعتی را گویند از اولیا که چهار هزار تنند که همیشه در عالم می باشند و یکدیگر را نشناسند و جمال حال خود را ندانند و در کل احوال از خود و از خلق مستور باشند. و در «لطایف اشرفی » آورده که اکثر مکتومان در لباس غیر آشنا باشند و غیر از موحد اهل باطن ، ایشان را نشناسند. و مکتومان از اهل تصرف نیستند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). مکتومون. ( فرهنگ لغات و اصطلاحات عرفانی جعفر سجادی ).

جملاتی از کاربرد کلمه مکتومان

و آن راهب از مکتومان بود چون سَحَرهٔ فرعون. پس ابراهیم صدق معجز نبی می اثبات کرد و آن دیگر هم صدق نبوت می‌طلبید و هم عزّ ولایت. خداوند تعالی به حسن عنایت خود مقصود وی حاصل گردانید و این فرقی ظاهر است میان کرامت و اعجاز و اندر این سخن بسیار است، این کتاب بیش از این تحمل نکند.