مژده گر

معنی کلمه مژده گر در لغت نامه دهخدا

مژده گر. [ م ُ دَ / دِ گ َ ] ( ص مرکب ) مژده دهنده. مژده ده.

معنی کلمه مژده گر در فرهنگ فارسی

مژده دهنده

جملاتی از کاربرد کلمه مژده گر

ز گرشاسب پرسید گفتا کجاست دهیدم ازو مژده گر با شماست
بدین مژده گر دیده‌خواهی رواست که این مژده آرایش جان ماست
هزار جان سزد از مژده گر به باد دهند که نزد دلشدگان بوی دلستان آورد
خود نامه مژده گر گشایی چه شود؟ تعجیل در آمدن نمایی چه شود؟
کنون به شادی این مژده گر ننوشم می چنان بود که نباشد مرا ز عقل خبر