مچه. [ م ُچ ْ چ َ /چ ِ ] ( اِ ) برغست را گویند و آن گیاهی است بهاری مانند اسفناج که در آشها کنند. ( برهان ) ( آنندراج ). مجه.برغست. ( ناظم الاطباء ). کملول. پژند. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ). و رجوع به برغست و مجه و پژند شود. مچه. [ م ُ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) پلک چشم. ج ، مچگان. ( ناظم الاطباء ). مچه. [ م َ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) لب ( در دیلمان ). ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || چانه. زنخ ( در رشت ). ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
معنی کلمه مچه در فرهنگ عمید
= برغست١
معنی کلمه مچه در فرهنگ فارسی
چانه
معنی کلمه مچه در دانشنامه عمومی
مچه ( به انگلیسی: Machh ) یک منطقهٔ مسکونی در پاکستان است که در ناحیه کچهی واقع شده است.
جملاتی از کاربرد کلمه مچه
وقتی کسی میگوید: "بچه مچه داری یا نه؟" معنایش این است که پسر یا غیر پسر (اولاد) داری؟
سینی خمیر: سینی که در آن خمیرهایی که مچه (چانه) شده را میچینند و کنار دست قرار میدهند.
ظرف ارد: ظرفی که مقداری ارد در آن قرار دارد. موارد استفاده این آرد برای پاشیدن روی مچه (هویر) نان میباشد؛ که سطح میز را به آرد آغشته میکنند تا از چسبیدن خمیر به سطح چوبی میز جلوگیری شود.
ظرف آب شور: مقدار آب که با نمک مخلوط شده کنار دست نانوا میباشد تا موقع گرفتن مچه دستهایش به خمیر نچسبد.