موی چینی. ( حامص مرکب ) چیدن موی. موی چیدن. تراشیدن مو : قلندر کی شود منعم به این زینت قرینی ها سروکاری ندارد با ستردن موی چینی ها.سراج المحققین ( از آنندراج ).رجوع به موی چین و موی چینه شود.
معنی کلمه موی چینی در فرهنگ فارسی
چیدن موی ٠ موی چیدن ٠ تراشیدن مو
جملاتی از کاربرد کلمه موی چینی
نقد دکان خموشان مرهم زخم دل است در شکست موی چینی مومیا در کار نیست!
شکست کار دنیا نیست تشویش دماغ من خیال موی چینی در سر مجنون نمیباشد
های و هوی محفل فغفور چند موی چینی طاق نسیان صداست
داد شکست دلکه دهد تا فغانکنیم پرداز موی چینی ما کار شانه نیست
نمیگردد فلک هم چاره تعمیر شکست من به رنگ موی چینی طرفه شامی بیسحر دارم
محبت از شکست دل چه نقصان میکند بیدل نگردد موی چینی سرمهٔ آهنگ فغفورم