موی چینی

معنی کلمه موی چینی در لغت نامه دهخدا

موی چینی. ( حامص مرکب ) چیدن موی. موی چیدن. تراشیدن مو :
قلندر کی شود منعم به این زینت قرینی ها
سروکاری ندارد با ستردن موی چینی ها.سراج المحققین ( از آنندراج ).رجوع به موی چین و موی چینه شود.

معنی کلمه موی چینی در فرهنگ فارسی

چیدن موی ٠ موی چیدن ٠ تراشیدن مو

جملاتی از کاربرد کلمه موی چینی

نقد دکان خموشان مرهم زخم دل است در شکست موی چینی مومیا در کار نیست!
شکست‌ کار دنیا نیست تشویش دماغ من خیال موی چینی در سر مجنون نمی‌باشد
های و هوی محفل فغفور چند موی چینی طاق نسیان صداست
داد شکست دل‌که دهد تا فغان‌کنیم پرداز موی چینی ما کار شانه نیست
نمی‌گردد فلک هم چاره تعمیر شکست من به رنگ موی چینی طرفه شامی بی‌سحر دارم
محبت از شکست دل چه نقصان می‌کند بیدل نگردد موی چینی سرمهٔ آهنگ فغفورم
دعوی نازک‌خیالی‌، چشم‌زخم فطرت‌ست بیخبر خاموش موی چینی افزون می‌کنی
چو موی چینی از اقبال من چه می‌پرسی عنان به شام شکسته‌ست سعی شبگیرم
به یاد صورت چشمش شدم چون سرمه از حیرت مگر شد موی چینی خامه انگشت بهزادش؟!
چون موی چینی از اثر طالعم مپرس صبحم نفس‌ گداخت اگر شام هم شدم