موکنه

معنی کلمه موکنه در لغت نامه دهخدا

( موکنة ) موکنة. [ م َ ک ِ ن َ ] ( ع اِ ) مؤنث موکن. ( منتهی الارب ). آشیانه مرغ. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
موکنة. [ م ُ وَک ْ ک ِ ن َ ] ( ع ص ) خاره خرما که رنگ پخته درآورده بود. ( مهذب الاسماء ).
موکنه. [ ک َ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) منقاش. منتاخ. ( یادداشت مؤلف ). آلتی که بدان موی ابرو و صورت زنان برکنند. موچین.

معنی کلمه موکنه در فرهنگ فارسی

منقاش ٠

جملاتی از کاربرد کلمه موکنه

پرستش او در یونان و روم با مراسم شراب‌خواری همراه بوده است، چرا که حالت رهایی و جذبه‌ای که نیایش‌کنندگان دیونیسوس آنان را تجربه می‌کردند با نوشیدن زیاد شراب شدت می‌گرفت و این کیش به ویژه نزد زنان پیروان بسیار داشت. مراسم آیینی این کیش در شرایط حاد تنش‌های اجتماعی برخاسته از فرهنگ گناه دوران تاریک بعد از فرود فرهنگ موکنای را جبران می‌کرد. چنین بر می‌آید که مردمان موکنه نیز خدایی به نام دیونیسوس را می‌شناختند، اما شتاب گسترش کیش جذبه‌آلود دیونیسوس، بی‌تردید مربوط به دوره‌های بعد و اهمیت او در این است که تنها خدای المپی است که از زنی میرا زاده شد.