مومنا
معنی کلمه مومنا در لغت نامه دهخدا

مومنا

معنی کلمه مومنا در لغت نامه دهخدا

مؤمنا. [ م ُءْ م ِ ] ( اِخ ) مشهور به مؤمن کلو. نسبت تخلص از ولایت نی ریز فارس دارد. مدتها در اصفهان بوده ، بعد به هند و از آنجا به زیارت کعبه رفته. از اوست :
بر هر ورقی که وصف آن موست
چون کاغذ مشک بسته خوشبوست. عشق به هر خاطری که راه ندارد
هست بلادی که پادشاه ندارد.( از تذکره نصرآبادی صص 386-387 ).
مؤمنا. [ م ُءْ م ِ ] ( اِخ ) از مردم گناباد و از شعرای قرن یازدهم هجری و گویا برادر شیخ ملامحمد فارسی است. کمال خلق و مهربانی داشته. به هند رفته و از آنجا سه بار به زیارت کعبه مشرف شده است. رباعی زیر از اوست :
مؤمن ! آنان که خوب می خوانندت
احوال درون بد نمی دانندت
عمری بودی چنانچه خود می دانی
یک چند چنان بزی که می دانندت .( از تذکره نصرآبادی ص 311 ).

معنی کلمه مومنا در دانشنامه عمومی

مومنا ( به ارمنی: Մսմնա ) یک منطقهٔ مسکونی در جمهوری آرتساخ است که در استان مارتونی واقع شده است. مومنا ۷۱ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه مومنا در دانشنامه عمومی

جملاتی از کاربرد کلمه مومنا

وی در ۲۷ دسامبر ۱۹۲۳ در مومنا در به دنیا آمد و از آکادمی موسیقی باکو فارغ‌التحصیل گشت. وی همچنین برنده جوایزی همچون چهره هنری شایسته ارمنستان شوروی شد. وی در ۲۱ اکتبر ۱۹۶۴ در سن ۴۰ سالگی در مسکو درگذشت و در گورستان ارامنه مسکو به خاک سپرده شد.