موم گر

معنی کلمه موم گر در لغت نامه دهخدا

موم گر. [ گ َ ] ( ص مرکب ) موم ساز. شمعساز. شماع. ( ناظم الاطباء ). موم ریز. موم ساز. شماع. شمعریز. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به موم ریز و شماع شود.

معنی کلمه موم گر در فرهنگ فارسی

موم ساز و شمع ساز و شماع .

جملاتی از کاربرد کلمه موم گر

از آه آتشین نسیمی شود چو موم گر سنگ خاره گوش کند ناله های من
نرم‌‌ گر‌دد خصم‌شوم‌از ضرب‌‌ گرز او چو موم گر براز آهن دل از رو پیکر از سندان‌کند
از تف سوزنده آهم گرم بگدازد چو موم گر نهد یاجوج پیش سدّ اسکندر مرا