مولویت

معنی کلمه مولویت در لغت نامه دهخدا

مولویت. [ م َ / مُو ل َ وی ی َ ] ( از ع ، اِمص ) مولایی. آقایی. سیادت. ( یادداشت مؤلف ) : تا خفض جناح تو شود و نتن مولویت و رعونت از تو بیرون رود. ( مزارات کرمان ص 3 ). و رجوع به مولا و مولی شود.
مولویة. [ م َ ل َ وی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) مولویت. همتایی و مشابهت به موالی. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). گویند: فیه مولویة؛ یعنی مشابهت به موالی دارد. || نیکوکاری. گویند: فیه مولویة. ( از ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مولویت در فرهنگ فارسی

مولایی . آقایی .

جملاتی از کاربرد کلمه مولویت

شیخ مرتضی انصاری در حمایت از این قاعده استدلال می‌کند که «مواردی را که در آن عبادتی محتمل باشد می‌توان آن را به امید و رجاء امر به جا آورد و همین قصد قربت در صحت عبادات کافی است» محمود هاشمی شاهرودی سند این حدیث را بدون خدشه می‌داند و می‌نویسد منظور شارع از چنین احادیثی هم ترغیب و تشویق به فعلی بوده و هم در حال اعمال مولویت خویش بوده‌است. سید ابوالقاسم خویی استفاده از این اخبار را برای حرام شمردن کاری مجاز نمی‌شمرد، و هاشمی شاهرودی در این مورد با او هم‌عقیده است.