مولوی روم

معنی کلمه مولوی روم در لغت نامه دهخدا

مولوی روم. [ م َ / مُو ل َ ی ِ ] ( اِخ ) مولوی رومی. مولانا جلال الدین. ( از یادداشت مؤلف ) :
هنگامه ارباب سخن چون نشود گرم
صائب سخن از مولوی روم درافکند.صائب تبریزی.و رجوع به مولوی شود.

معنی کلمه مولوی روم در فرهنگ فارسی

مولوی رومی . مولانا جلال الدین .

جملاتی از کاربرد کلمه مولوی روم

این آن غزل که مولوی روم گفته است امسال بلبلان چه خبرها همی‌دهند
ز شعر مولوی روم چون بپردازید موحدان غزل صائب انتخاب کنید
این آن غزل که مولوی روم گفته است «این نفس ناطقه پی گفتار می‌رود»
این آن غزل که مولوی روم گفته است کار آن کند که دارد از کار آگهی
هنگامه ارباب سخن چون نشود گرم صائب سخن از مولوی روم در افکند
این آن غزل که مولوی روم گفته است گر گوهری ببین که چه دریاست آرزو
این آن غزل که مولوی روم گفته است در شکر همچو چشمه و در صبر خاره ایم
صائب این آن غزل مولوی روم که گفت ما نه زان محتشمانیم که ساغر گیرند
این آن غزل که مولوی روم گفته است سیمرغ کوه قاف، رسیدن گرفت باز