مولای
معنی کلمه مولای در لغت نامه دهخدا

مولای

معنی کلمه مولای در لغت نامه دهخدا

مولای. [ م َ / مُو ] ( اِخ ) از امرای مغول غازان که وصاف الحضرة گاه او را «ملا» و گاه «ملای » و گاه نیز «مولای » می نویسد. ( تاریخ وصاف ص 374، 377، 378، 379، 380، 397، 410، 411، 414 ). از سرداران معروف غازان بوده است و نام او مخصوصاً در جنگ غازان با مصریان و شامیان در شهور سنه 697 هَ. ق. و سالهای بعد بسیار می آید. رجوع شود به یادداشتهای قزوینی ج 3 ص 335.

معنی کلمه مولای در فرهنگ فارسی

که وصاف الحضره گاه او را [ ملا ] و گاه [ ملای ] و گاه نیز [ مولای ] می نویسد ٠

معنی کلمه مولای در دانشنامه عمومی

مولای ( به فرانسوی: Moulay ) یک کامین در فرانسه است که در Canton of Mayenne - Est واقع شده است.
مولای ۸٫۶۶ کیلومترمربع مساحت و ۹۲۲ نفر جمعیت دارد و ۱۲۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه مولای

اولین نیمه نهایی ابتدا قرار بود در ورزشگاه شاهزاده مولای عبدالله، رباط برگزار شود، اما به دلیل شرایط سخت زمین به ورزشگاه مراکش، مراکش منتقل شد.
از سال ۱۶۶۰ میلادی سلسله شرفای علوی توسط مولای رشید در مراکش بنیان‌گذارده شدکه حکومت کنونی این کشور و حاکمان آن از همین دودمان به‌شمار می‌آیند.
کار من و تدبیر عشق سعی من و تقدیر عشق حلق من و زنجیر عشق من بنده و مولای عشق
کس را چه دست بر ما گر عاشق توایم مولای کس نه‌ایم که آزاد زاده‌ایم
اگر شد چار مولای عزیزت بشارت می‌دهم بر چار چیزت
بیبرس لشکری تحت انقیاد علاءالدین ایدکین بندقداری به محاربهٔ او فرستاد (۶۵۹) و حلبی از این لشکر شکست خورد و بگریخت. بیبرس مولای سابق خویش علأالدین را به ولایت دمشق گماشت و او این نواحی را در تحت فرمان آورد و به نام ظاهر خطبه خواند و سکه زد.
بالین ز ماه داری وبستر ز آفتاب مانا غلام درگه مولای قنبری
هر کس که من مولای اویم، پس علی مولای اوست.
هر چه فرمائی بجان فرمان برم ای من از جان بنده و مولای تو
چون نیست مرا کسی خریدار مولای توام، تو نیز مَفْروش
او در فیلم اوباش، قلب یخی، نگران نباش، روزهای بنگلور و واسانتا مولای بازی کرده‌است.
جوهر کاتب خلفای فاطمی بود و به سبب اینکه در زمان وی هنوز منصب وزارت وجود نداشت این منصب را داشت و گر نه او محرم خلفای فاطمی بود و برای اولین بار در کهنسالی جوهر در ۴۷۶ق منصب وزارت در خلافت فاطمی ایجاد شد و اولین وزیر یعقوب بن کلس بود. جوهر به القابی چون قائد، کاتب، قائدالجیوش، امیرکبیر، فاتح مصر و مولای امیرالمؤمنین و عبد امیرالمؤمنین ملقب بود.
بهر مولای تو گنج طرب و کان نشاط قسم اعدای تو گنج محن و رنج و حزن
از توام صبر محال است که مولای منی بر منت حکم روان است که لالای توام
مصعب رزیق بن ماهان بن میرعرب خُزاعی از اشراف ایرانی بود که در قرن هفتم و هشتم میلادی زندگی می‌کرد. او نیای سلسله طاهریان است. او در ابتدا زرتشتی بود، اما به اسلام گروید و مولای طلحه ابن عبدالله الخزاعی، از اشراف اعراب از قبیله بنی خزاعه، شد که به عنوان والی سیستان فرمان راند.
بنده و چاکر و و مولای سگ و بندو غلام
آن چه دولت بد که شاگرد تو دید اندر ازل و آن چه حرمت بد که مولای تو دید اندر عجم
من به مولایمان الحاکم تکیه می‌کنم، خدای تنها، فرد، ابدی، که از زوج‌ها و اعداد جدا است، (شخصی) که فرزند (شخصی) است، اعتراف را بر خود و روح خود پذیرفته است، در سلامت ذهن و بدن خود، در پذیرفتن و پیروی از اوامر و نه مجبور، که از تمام اعتقادات، مقالات و تمام ادیان و باورها بر تفاوت‌هایشان جدا شده است، و او چیزی را جز اطاعت از مولای قادر مطلق الحاکم نمی‌داند، و اطاعت عبادت است و او در عبادت هیچ کس دیگری شرکت نمی‌کند یا انتظار نمی‌کشد، و اینکه روح و بدن و مال و تمام دارایی‌های خود را به مولای قادر مطلق الحاکم تسلیم کرده است.
چنین گوید آن مرد فرخنده کیش که روزی بدم نزد مولای خویش