مولائی

معنی کلمه مولائی در لغت نامه دهخدا

مولائی. [ م َ / مُو ] ( ص نسبی ) قسمی برنج. قسمی برنج خوب. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه مولائی در فرهنگ فارسی

قسمی برنج ٠

جملاتی از کاربرد کلمه مولائی

عجب نبود تو بخشی گر گناهش که مولائی و دارائی و خالق
تازه‌آباد مولائی روستایی در دهستان قلخانی بخش گهواره شهرستان دالاهو استان کرمانشاه ایران است.
لبّیکَ لبّیک یا سَیِّدی و مولائی لبّیکَ لبّیکَ یا قَصْدی و مَعْنائی
به یمن منصب مولائی از خدا گردید علی بملک جهان مالک الرقاب امروز
که هرکه بنده مولائی من است او را علی است سید و مولا و سرور و سالار
ذات الله علیائی وجه الله مولائی هر روز حرم گردد بر گرد درو بامت
همچنین اهالی این روستا طبق نقل قولها با ساکنین روستای شال از یک طایفه ( حسن شال ) هستند که حدود ۲۵۰ سال قبل به روستای خساره مهاجرت کرده اند ، طی این مهاجرت به دو گروه اصلی از امان الله و غفار تقسیم شده اند که طایفه شُکری ،غفاری ،جلیلی را تشکیل داده اند.با گذشت زمان مهاجرتهایی از روستاهای اطراف به خساره شامل تیل ، جعفر آباد زاویه ،نودل وچنارلق موجب تشکیل جمعیت این روستا شده است که ساکنین قدیمی این روستا به طایفه های احمدی ، غفاری ، شکری ، بهرامی ، مولائی ، عزیزی میباشد.
قدرت و زور و توانایی تراست ما همه عبدیم‌، مولائی تراست
واجبی هویداگشت در لباس امکانی با شروط مولائی با شؤن سلطانی
وقت‌ها یک دم برآسودی تنم قال مولائی لطرفی لا تنم
بستاری علی را خرقه دادند بر او مولائی این فرقه دادند
این دو طفل هندو از بام دماغ بر در صدرش به مولائی فرست