موضعه

معنی کلمه موضعه در لغت نامه دهخدا

( موضعة ) موضعة. [ ض ِ ع َ ] ( ع ص ) ماده شتری که در کنار آب گیاه ترش می چرد و پیوسته بر آن است :ابل موضعة. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). موضع.
موضعة. [ م َ ض ِ ع َ ] ( ع اِمص ) مهر و دوستی و محبت ، گویند: فی قلبه موضعة و موقعة. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از ناظم الاطباء ).

معنی کلمه موضعه در فرهنگ فارسی

ماده شتری که در کنار آب ترش می چرد و پیوسته بر آن است ابل موضعه ٠

جملاتی از کاربرد کلمه موضعه

در آن تاریخ که من بنده در خدمت خداوند ملک الجبال بودم نور الله مضجعه و رفع فی الجنان موضعه و آن بزرگوار در حق من بنده اعتقاد قوی داشت و در تربیت من همت بلند.
حسن گفت: روح اینجا قرآن است که مشرکان از رسول خدا (ص) پرسیدند که این قرآن که داد بتو و از کجا رسید بتو؟ جواب ایشان این آمد: «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی» ای من وحی ربّی و من عنده، کقوله: «أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا». و قیل هی الرّوح التی یحیی بها البدن سألوه عن ذلک و عن حقیقته و کیفیّته و موضعه من البدن و ذلک ما لم یخبر اللَّه سبحانه احدا و لم یعط علمه احدا من عباده، فقال: «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی» ای من علم ربّی و انّکم لا تعلمونه.