موشحات. [ م ُ وَش ْ ش َ ] ( ع ص ، اِ ) ( اصطلاح بدیعی ) ج ِ موشحة. ( یادداشت مؤلف ). || اشعار موشح. ( ناظم الاطباء ). رجوع به موشح شود.
معنی کلمه موشحات در فرهنگ فارسی
جمع موشحه .
جملاتی از کاربرد کلمه موشحات
عمر بن مسعود کِنانی حلبی (- ۱۱۳۱م) شاعر مدحسرای شامی بود. بیشتر شعرش وصف و غزل، مدایح و موشحات است. در حما ساکن بود و امیر آنجا منصور و فرزندش افضل را مدح نمود.