موسی وار. [ سا ]( ص مرکب ) مانند موسی. همچون موسی کلیم اﷲ: دست موسی وار؛ اعجاز موسی وار. ( از یادداشت مؤلف ) : کمانچه آه موسی وار می زد مغنی راه موسیقار می زد.نظامی.
معنی کلمه موسی وار در فرهنگ فارسی
مانند موسی همچون موسی کلیم الله .
جملاتی از کاربرد کلمه موسی وار
برآر نعره ارنی به طور موسی وار بزن تو گردن کافر غزا بکن چو علی
چون تو موسی وار بر کرسی برآیی گویدت عیسی از چرخ چهارم کی محمد مرحبا
بلبل مست ز شاخ گل تر موسی وار ارنی گوی سوی غنچه حشر میآرد
ای کلیم عشق بر فرعون هستی حمله بر بر سر او تو عصای محو موسی وار زن
چون فزون گردد تجلی از جمال حق ببین ذره ذره هر دو عالم گشته موسی وار مست
چگونه گرد برآورد شاه موسی وار ز بحر هست و عدم لا اله الا الله
جان شهوت جان اخوان دان از آنک نار بیند نور موسی وار را
باز بلبل لحن موسیقار داشت دعوی دیدار موسی وار داشت
بر سر طور ظفر او راند موسی وار رخش در تن دهر سقیم او کرد عیسیوار جان