موسل

معنی کلمه موسل در لغت نامه دهخدا

مؤسل. [ م ُ ءَس ْ س َ ] ( ع ص ) تیز کرده شده. ( منتهی الارب ، ماده اس ل ) ( ناظم الاطباء ). چیز تیزی سرتیز کرده شده. ( آنندراج ).

معنی کلمه موسل در فرهنگ فارسی

تیز کرده شده .

جملاتی از کاربرد کلمه موسل

همیشه باد حاسد را بدان حاجت که او خواهد جواب دعوتش ز ایزد چو موسل را ز لا و لن
الکساندر پس از رسیدن به سن بازنشستگی اجباری در ۷۰ سالگی، مجبور شد در انتهای ۱۹۶۹ از دادگاه بازنشسته شود، اما به عنوان قاضی ارشد باقی ماند. در شب ۲۵ نوامبر ۱۹۷۴، جسد الکساندر که بر اثر حمله قلبی مرده بود، در اتاق قضایی خود پیدا شد. در ۲۰۰۷، دانشگاه پنسیلوانیا، درجه استادی ریموند پیس و سادی تانر موسل الکساندر را که به مطالعه حقوق مدنی و روابط نژادی اختصاص داشت، اعطا کرد. دختران آن‌ها همزمان با اعلام این خبر، پرتره‌های والدین خود را به مدرسه حقوق اهدا کردند.
این خرابات در شهرستان در ۴۰ کیلومتری موسل ایرانیان‌نشین کرد عراق قرار دارد. خرابه مفرد خرابات است.