موره زن

معنی کلمه موره زن در لغت نامه دهخدا

موره زن. [ رَ / رِ زَ ] ( نف مرکب ) زنگ زدا. ( نامه دانشوران ج 2 ص 398 ذیل ترجمه ابوالعباس موره زن بغدادی ). صیقلی. صاقل. روشنگر. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه موره زن در فرهنگ فارسی

زنگ زدا . صیقلی .

جملاتی از کاربرد کلمه موره زن

وی گفت: من ترک التدبیر عاش فی راحة. شیخ الاسلام گفت، که بوالعباس موره زن بغدادی گفت: که خویشتن مشغول کن، پیش ازان که ترا بشغل او افگند.