موجزی. [ ج َ ] ( حامص ) صفت موجز.اختصار. ایجاز. مختصر بودن. موجز بودن : پند حجت را بخوان و درس کن زیرا که هست چون قران از محکمی وز نیکویی و موجزی.ناصرخسرو.
جملاتی از کاربرد کلمه موجزی
تاریخ پارس از اسکندر مقدونی تا مهرداد اشکانی از زمان انتشار کتاب شاه ، مرده است ادی ، هیچ نوشته موجزی درباره تاریخ پارس در دوره یونانی گری منتشر نشده است . این مسئله از یک طرف با این نظریه توجیه شده است که دوره مطروحه اغلب به مثابه « دوره گذاری » از دوران درخشان جهانداری هخامنشیان به دوران پارتیان ، به عبارت بهتر ساسانیان ادراک شده و از طرف دیگر ، اسناد اندک و ناهمگون به نظر آمده هیچ پیشرفت شناختی را نوید نمیدادند. علاوه بر این ، پژوهش های باستان شناسانه در فارس همواره یافته های نویی را تا چندی پیش به منصه ظهور رسانده اند که اکنون باید مورد توجه قرار گیرند