مهینه. [ م ِ ن َ / ن ِ ] ( ص تفضیلی ، ص عالی ) مهین. بزرگ. ( غیاث ). مقابل کهین. مقابل بزرگتر. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). مهتر : ز تیغ کوه درختان فروفکنده بموج از او کهینه درختی مه از مهینه چنار.فرخی.بهینه صورت او بود و انبیا ابجد مهینه معنی او بود و اصفیا اسماء.خاقانی.بر یاد محقق مهینه انگشت کهینه بسته دارد.خاقانی.مگر میرفت استاد مهینه خری می برد بارش آبگینه.عطار.عطار در بقای حق و در فنای خود چون بوسعید مهنه نیابد مهینه ای.عطار.|| ( اِ مرکب ) حداکثر. بیشینه. مقابل کمینه. مقابل حداقل : کمینه طهر پانزده روز است و مهینه آنچ بود که آن را حدی نیست. ( کشف الاسرار ج 1 ص 609 ).
معنی کلمه مهینه در فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - مهین . ۲ - حداکثر بیشینه مقابل کمینه حداقل : [ کمینه طهر پانزده روزاست و مهینه آنچ بود که آنرا حدی نیست . ]
جملاتی از کاربرد کلمه مهینه
پیران طریقت ازینجا گفتهاند: من ذکر فقد افتری، و من صبر فقد اجتری، و من عرف فقد ابتری. و جنید گفته: اکبر ذبنی معرفتی ایّاه. مهینه گناه من شناخت وی است، یعنی که میگوید: وی میپندارد و دعوی میکند که او را بسزای او، بحقیقت حق او، بحدود عزت او بشناختم، و این شناخت از آدمی خود میناید، و فهم و وهم او خود بدان نرسد، و این شناخت جز در علم ربوبیت نگنجد، که بحقیقت او خود را شناسد، و خود را داند. یقول اللَّه تعالی: وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ. نعت حدثان را بقدم راه نیست. و هر چه از پرگار قدرت بعالم جهلیت آمد، در اسر تلوین است، و تلوینات را بهیئت تمکین راه نیست. هر که راهبر او نظر و استدلال است بر پی خود میرود، و هر که بر پی خود رود جز مغرور نیست، و هر که آرزومند معرفت است نصیب جوی است، و هر که نصیب جوی است جز خود پرور و خود پرست نیست:
چون مهینه میر برکاخ سلام آرد جلوس ریخته زین نظم نزدش لؤلؤ شهوار بین
تاج دین جعفر و امین یحیی است این بهین درج و آن مهینه شمار
وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ بالایمان و احفظوا وَ ما أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنَ الْکِتابِ وَ الْحِکْمَةِ فی القرآن من المواعظ و الحدود و الاحکام یَعِظُکُمْ بِهِ ای بالقرآن عن الضرار فی الطلاق. وَ اتَّقُوا اللَّهَ فلا تعصوه فیهنّ. وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ من اعمالکم عَلِیمٌ فیجازیکم بها. اگر کسی گوید کتاب و حکمت هم از نعمت خدای است بر بندگان، مهینه نعمتهاست، چون بر عموم ذکر نعمت رفت افراد کتاب و حکمت چه معنی دارد؟ جواب آنست: که نعمت در تعارف مردم مال فراوان است، و جاه، و تن درستی، و زینت دنیا، و جز دانایان و زیرکان ندانند که کتاب و حکمت نعمت مهینه است، پس آنچه باز گفت ارشاد ایشان را باز گفت که ندانستند. وجهی دیگر گفتهاند: که تفضیل و تخصیص کتاب و حکمت را باز گفت، و بیان شرف آن را در میان نعمتهای دیگر، چنانک جای دیگر ملائکه را بر عموم یاد کرد آن گه دیگر باره جبرئیل و میکائیل را بذکر مخصوص کرد، تفضیل ایشان را بر فریشتگان دیگر.
نی آن مهینه کوکب کدبانوی مسیح آن آفتاب کش دو جهانست یک مدار
ز تیغ کوه درختان فرو فکنده بموج ازو کهینه درختی مه از مهینه چنار
بر یاد محقق مهینه انگشت کهینه بسته دارد
چنانک گفت: وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ. و مهینه آنست که کفر و شرک آرد چنان که گفت: أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً. جای دیگر گفت: وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ، و اینجا گفت: فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ کافرانند، که هر که از عهد و پیمان خدا بیرون آید، و به محمد (ص) ایمان نیارد کافر بود لا محالة.