مهلکات. [ م ُ ل ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مهلک. || ج ِ مهلکة. مقابل منجیات. طوائح. ( منتهی الارب ) : چون نوح پیر عشق وز طوفان مهلکات ایمن به کوه کشتی و خرم ز سام و حام.خاقانی.
معنی کلمه مهلکات در فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع مهلکه .
جملاتی از کاربرد کلمه مهلکات
به مهلکات در افتاده جهد باید کرد به کوششی که برآید ز دست و پایِ غریق
رکن سوم در بریدن عقبات راه دین که آن را مهلکات گویند و آن نیز ده اصل است: اصل اول در پیدا کردن ریاضت نفس و علاج خوی بد و به دست آوردن خوی نیک؛ اصل دوم اندر شهوت شکم و فرج؛ اصل سوم در علاج شره سخن و آفات زبان؛ اصل چهارم در علاج بیماری خشم و حقد و حسد؛ اصل پنجم در دوستی دنیا و بیماری طمع؛ اصل ششم اندر علاج بخل و حرص جمع کردن مال؛ اصل هفتم اندر علاج دوستی جاه و حشمت و آفت ان؛ اصل هشتم اندر علاج ریا و نفاق در عبادات؛ اصل نهم اندر علاج کبر و عجب؛ اصل دهم اندر علاج غفلت و ضلالت و غرور.
سوم آن که خویش را از اخلاق ناپسندیده پاک داری و این رکن مهلکات است.