مهره کش

معنی کلمه مهره کش در لغت نامه دهخدا

مهره کش. [ م ُ رَ / رِ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) مهره کشنده. آن که کاغذ و قماش را به مهره جلا دهد. ( آنندراج ) :
مهره کش رشته باریک عقل
روشنی دیده تاریک عقل.نظامی ( مخزن الاسرار ص 2 ).از او مهره کش چون نباشد بتنگ
که چون کاغذش کرده در زیر سنگ.ملاطغرا ( از آنندراج ).

معنی کلمه مهره کش در فرهنگ فارسی

مهر کشنده آنکه کاغذ و قماش را به مهره جلا دهد .

جملاتی از کاربرد کلمه مهره کش

گوی او دستخوش ما و تو نیست رشته اش مهره کش ما و تو نیست
حیف که این قوم گهر ناشناس مهره کش سلک امید و هراس