مهرداری

معنی کلمه مهرداری در لغت نامه دهخدا

مهرداری. [ م ُ ] ( حامص مرکب ) عمل مهردار. شغل مهردار : در بعضی ایام به دستوری که معمول است شغل مهرداری بدون تیول داده شده. ( تذکرةالملوک ص 25 ). شغل مهرداری در قدیم الایام آن بوده که ارقام وزارتها و استیفاها و کلانترها... و غیره را بعد از ثبت دفاتر به مهر همایون... مهر می نموده. ( تذکرةالملوک ص 25 ). در این ایام مهرداری مهر همایون را قبله عالم به دستور سابق به مقرب الخاقان اﷲدادبیک شفقت فرموده اند. ( تذکرةالملوک ص 25 ).

جملاتی از کاربرد کلمه مهرداری

نام چندتن از اعضای این خاندان به عنوان مهردار شاهان صفوی ذکر شده‌است، از جمله: می‌رسید رضا به عنوان مهردار شاه عباس اول، میرزا ابوالخیر به عنوان مهردار شاه صفی و میرزا ابوالفخر به عنوان مهردار شاه عباس دوم. به اعتقاد برخی مورخان این ادعا مشکوک و ظن غالب بر آن است که لقب این افراد یعنی «میرمهردار» باعث پدید آمدن این تصور شده‌است، در حالی که این لقب تنها ناظر بر نگهداری از مهر حضرت سجاد (ع) بوده‌است و نه به معنای مهرداری شاهان صفوی.
اگر تراستی مطابق اعتمادی که به او شده عمل نکند، شخص ذی‌نفع می‌تواند شکایت خود را به دادگاه‌های مهرداری ارائه کند. مهردار به تراستی دستور می‌دهد آنچه چیزی که در سند تراست معین شده عمل کند و اگر تراستی اطاعت نکند به زندان می‌رود یا اموالش توقیف می‌شود. در واقع تراستی در صورت اطاعت نکردن از دستور مهردار مجازات می‌شود نه به دلیل رعایت نکردن تعهداتی که در هنگام تشکیل تراست پذیرفته‌است.
از نظر مهردار سلطنتی عادلانه نبود که مالک قانونی زمین‌ها حق صلیبی‌ها را انکار کند. در نتیجه به نفع صلیبی‌ها رأی می‌داد. با گذشت زمان مشخص شد که دادگاه مهرداری این ادعا را به رسمیت می‌شناسد. مالک قانونی زمین را در جهت منافع مالک اصلی اداره می‌کند و بایستی وقتی که او خواست آن را به او برگرداند. در اینجا صلیبیون «ذی‌نفع» یا «بهره‌بردار»[یادداشت ۳] و دوست او «تراستی» یعنی اعتمادشده نامیده شدند. این نهاد در طول زمان به تراست کنونی تبدیل شد.