معنی کلمه مهر کاری در لغت نامه دهخدا
چرا از ویس جُستم مهرکاری
چرا از دایه جستم استواری.( ویس و رامین )چو عاشق را نباشد بردباری
نبیند خرمی از مهرکاری.( ویس و رامین ).دریغ آن مهر و آن امیدواری
که جانم را بد اندر مهرکاری.( ویس و رامین ).ببین جان مرا در مهرکاری
بدین سختی و رسوائی و زاری.( ویس و رامین ).بدین سختی چه باید مهرکاری
بدین خواری چه باید دوستداری.( ویس و رامین ).