مهر زن

معنی کلمه مهر زن در لغت نامه دهخدا

مهرزن. [ م ُ زَ ] ( نف مرکب ) آنکه اثر مهر بر کاغذ پدیدار می آورد. که مهر می کند. که ممهور می سازد. که مهر بر کاغذ یا بر چیزی می زند. || طابع. طباع. ( منتهی الارب ). چاپچی. چاپ کننده. باسمه کننده.

معنی کلمه مهر زن در فرهنگ فارسی

آنکه اثر مهر بر کاغذ پدیدار می آورد یا طابع طباع چاپچی چاپ کننده .

جملاتی از کاربرد کلمه مهر زن

به مهر زن نکنم دامن دل آلوده که پایبندیِ واماندگان ز فرزندست
تا دگر دل به مهر زن ندهد راه خواری به خویشتن ندهد
مهر تو به جانش مهر کن بود در دیوان تو مهر زن بود
خون دل خور، مهر زن یک چند بر لب غنچه وار تا درین باغ از نسیم شادمانی برخوری
درهم آورد و بفرمود ای جوان مهر زن را ریز در دامان آن
خانه دربسته فانوس حضور خاطرست مهر زن بر لب اگر خاطر بجا می بایدت
برای ده درم از مهر زن به زندانت گشوده شده در اندوه و بسته باب طرب
مرد ارشنود بوی تو از زن ببرد مهر زن گر نگرد سوی تو از شوی برآید