مه سیما

معنی کلمه مه سیما در لغت نامه دهخدا

مه سیما. [ م َه ْ ] ( ص مرکب ) ماه سیما. که دارای سیمایی چون ماه است. با سیمایی بسان ماه زیبا :
آفتاب فتح را هر دم طلوعی میدهد
از کلاه خسروی رخسار مه سیمای تو.حافظ.

معنی کلمه مه سیما در فرهنگ فارسی

ماه سیما: آفتاب فتح را هر دم طلوعی میدهد از کلاه خسروی رخسار مه سیمای تو . ( حافظ )
ماه سیما: ماهرو، ماهرخ، خوشگل وزیبامانندماه

معنی کلمه مه سیما در فرهنگ اسم ها

اسم: مه سیما (دختر) (فارسی، عربی) (تلفظ: mah simā) (فارسی: مَه‌سيما) (انگلیسی: mah sima)
معنی: ماه سیما، ماه چهر، ماه سیما و ماه چهر، مه ( فارسی ) + سیما ( عربی )، ماه سیما ماه سیما

جملاتی از کاربرد کلمه مه سیما

دوش در خواب بدیدم که برآمد خورشید اثرش دیدن رخسار تو مه سیما بود
آسمان در فکر دیدارش سراپا دیده شد تا مبادا افکند از روی مه سیما نقاب
آن بت شوخ چشم مه سیما نظم فرهنگ فرس جست از ما
چند ای دل نامه وصف بتان املا کنی ذکر خوبان پری رخسار مه سیما کنی
آفتابی تافته بر آینه نور او زان نور مه سیما بود
آفتابی می نگردد ذرهٔ یک نظر در روی مه سیما نگر
لب و رویش ز عرق باده بمینا میکرد او مرا ساقی گل پیکر و مه سیما بود
سرو بالایی و مه سیما و جز من کس ندید ماه را لاغر میان و سرو را فربه سرین
تاری از زلفیست در هر تن که می جنبد رگی نی همین در بند محبوبان مه سیما منم