مه جولان. [ م َه ْ ج َ / جُو ] ( ص مرکب ) که جولان و سیر و گردش او چون ماه است. با جولان کردنی چون ماه. || جولان کننده بر ماه. پیماینده ماه که به کنایه مراد رخسار معشوق است. بر ماه رخسار آینده و رونده : ای زلف بتم عقرب مه جولانی جادوصفتی گرچه به ثعبان مانی آخر نه بهشت حسن را رضوانی دوزخ چه نهی در جگر خاقانی.خاقانی.
معنی کلمه مه جولان در فرهنگ فارسی
که جولان و سیر و گردش او چون ماه است ٠ یا جولان کننده بر ماه ٠
جملاتی از کاربرد کلمه مه جولان
سال و مه جولان نبودی عشق را گرد دلم گرنه زلفینش به گرد ماه جولان باشدی
ای تماشاگه جان بر طرف لالهستان تو مطلع خورشید زیر زلف مه جولان تو