منهم
معنی کلمه منهم در فرهنگ فارسی
پیه گداخته پیر شونده
معنی کلمه منهم در دانشنامه اسلامی
معنی أَمْکَنَ مِنْهُمْ: بر آنان مسلط کرد (امکنه منه معنایش این است که او را بر فلانی مسلط کرد و قدرت داد )
معنی مِنْ: از- برخی از (منْهُم)-از جهت(به دلیل:مِمَّا خَطِیئَاتِهِمْ أُغْرِقُواْ ) - به جای (در عبارت "أَرَضِیتُم بِـﭑلْحَیَاةِ ﭐلدُّنْیَا مِنَ ﭐلْئَاخِرَةِ" )
معنی کِبْرَهُ: قسمت بزرگش - قسمت اعظمش (منظور از عبارت "وَﭐلَّذِی تَوَلَّیٰ کِبْرَهُ مِنْهُمْ" کسی است که عهده دار بخش اعظم آن (جریان تهمت زدن) است)
معنی تَطَّلِعُ: مطلع می شوی (در عبارت "تَطَّلِعُ عَلَیٰ خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ") -برآید و چیره شود(در جمله "تَطَّلِعُ عَلَی ﭐلْأَفْئِدَةِ " ،اطلاع و طلوع بر هر چیز به معنای اشراف بر آن چیز ، و ظاهر شدن آن است )
معنی یُغْنِیهِ: او را بی نیاز می کند (عبارت " لِکُلِّ ﭐمْرِئٍ مِّنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ " یعنی : در آن روز هرکسی از آنان را کاری است که او را به خود مشغول میکند به نحوی که از پرداختن به کار دیگر او را بی نیاز می کند [تا جایی که نمیگذارد به چیز دیگری بپرد...
معنی تَوَلَّیٰ: رو کرد - رو گردانید - اعراض کرد - دوست دارد-دارای ولایت و سلطنت شد و تملک یافت یا عهده دار شد(در عباراتی نظیر"و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها"و"وَﭐلَّذِی تَوَلَّیٰ کِبْرَهُ مِنْهُمْ". "نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّیٰ ":او را به همان سو که رو کرده واگذاریم...
معنی نَذْهَبَنَّ بِـ: که تو را قطعآً ببریم (در عبارت "فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُم مُّنتَقِمُونَ "در اصل ان نذهب بک بوده ، کلمه ما بر کلمه ان اضافه گشته و إمّا شده ، و نون تاکید هم بر نذهب اضافه شده ، نذهبن گشته . ومعنای آیه این است که : ما از ایشان انتقام خ...
معنی یَسْتَنبِطُونَهُ: در طلب مشخص کردن درستی و نادرستی آن هستند - آن را تشخیص می دهند - آن را استنباط می کنند (کلمه استنباط به معنای استخراج نظریه و رأی از حال ابهام به مرحله تمیز و شناسائی است و اصل این کلمه از نَبط به معنای اولین دلو آبی است که از چاه بیرون میآید. عبا...
معنی أَوْجَسَ: خفیف و پنهانی احساس کرد (از وجس به معنای صدای آهسته است ، و ایجاس ، احساس آن صدا در دل است ،و در عبارت " فاوجس منهم خیفة " ایجاس خیفه در نفس ، احساس آن است ، البته آن احساسی که خفیف و پنهانی باشد ، یعنی آثارش در رنگ پوست آدمی بروز نکند وبرای همین ک...
معنی مَعْذِرَةً: ازجهت انجام تکلیف - به جهت حجت وعذر (آیه ی "وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً ﭐللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَدِیداً قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَیٰ رَبِّکُمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ " یعنی گروهی از بنیاسرائیل [که...
معنی بَیَّتَ: شب نشینی کرد (از کلمه بیتوته به معنای ادراک شب است چه باخواب همراه باشد و یا نباشد مراد از بیتوته در شب در حال سجده و حال ایستاده در عبارت "وَﭐلَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیَاماً "این است که : شب را به عبادت خدا به آخر میرسانند و در ع...
ریشه کلمه:
من (۴۰۹۷ بار)هم (۳۸۹۶ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه منهم
راز منهم من بدانم در نهان کی ترا گردد چنین رازی عیان
بار بستم منهم از گلشن به چشم حسرتی گزنم خون جگر نتوانش از هم باز کرد