منند

معنی کلمه منند در لغت نامه دهخدا

منند. [ م ُ ن ُن ْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان شاخنات است که در بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع است و 202 سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

جملاتی از کاربرد کلمه منند

همه پاک در زینهار منند به تاج اندرون گوشوار منند
چنین که بخت بد و یار نیک خصم منند ز چنگ غصه دل من چگونه بگریزد
بیدسک منند روستایی در دهستان قهستان بخش قهستان شهرستان درمیان استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۴۵ نفر (در ۲۱ خانوار) بوده است.
همه تیز از منند و من کندم راست گوئی که صفحه مسنم
در عشق تو زیر و بم هم‌آواز منند اندیشه و باد سرد دمساز من اند
فضل تو یار من بس اگر دشمن منند یکمشت فضل دشمن مغرور جاه دوست
این جماعت را که بی ما و منند امتحان کم کن که بی جانت کنند
دوستان دشمنند می بینی در جفای منند می بینی
و به بعضی انبیا وحی آمد که مرا بندگانند که مرا دوست دارند و من ایشان را دوست دارم و آروزمند منند و من آرزومند ایشان، مرا یاد کنند و من ایشان را یاد کنم، نظر ایشان به من است و نظر من به ایشان. اگر شما نیز راه ایشان گیرید شما را دوست گیرم و اگر از راه ایشان بگردید شما را دشمن گیرم. این و امثال این اخبار در محبت و شوق بسیار است و این قدر اینجا کفایت بود.
گرچه زان بحرهای بی پایان گه صفات منند در دو جهان
هم اندرین سخنانم من و گواه منند مقدمان و بزرگان حضرت معمور