منظرگه. [ م َ ظَ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) منظرگاه : دل خراب چو منظرگه اله بود زهی سعادت جانی که کرد معماری. مولوی ( کلیات شمس چ فروزانفر ) ( فرهنگ نوادر لغات ). رجوع به منظرگاه شود.
جملاتی از کاربرد کلمه منظرگه
دل خراب چو منظرگه اله بود زهی سعادت جانی که کرد معماری