منذ
معنی کلمه منذ در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه منذ
لهب الصد منذ احرقنی غیر وجه الحبیب فی فنی
قال ابن مسعود: فما ترکتهن منذ سمعتهن من النبی (ص).
میگویند یکی از عرفا به نام " سری سقطی " میگفت: من سی سال است که استغفار میکنم به خاطر یک " الحمد لله " که گفتهام، به خاطر یک شکری که خدا را کردهام: انی استغفر الله منذ ثلاثین سنه لقولی الحمد لله. گفتند چطور؟ گفت من در بغداد دکاندار بودم (این داستان را هم سعدی به شعر درآورده است). یکوقت خبر رسید که فلان بازار بغداد را حریقی پیدا شد و سوخت. دکان من هم در آن بازار بود. به سرعت رفتم ببینم دکان من سوخته یا نه؟ یک کسی به من گفت: آتش به دکان تو سرایت نکرده گفتم: الحمدلله بعد با خودم فکر کردم که آیا تنها تو در دنیا بودی؟ بالاخره آتش چهار تا دکان را سوخته دکان تو را نسوخته یعنی دکان دیگری را سوخته " الحمدلله " معنایش این است که الحمدلله آتش دکان مرا نسوخت، دکان او را سوخت.
قال احمد بن عطا: المعرفة معرفتان معرفة حق و معرفة حقیقة و قال الجنید المعرفة وجود جهلک منذ قیام علمه.
این کتاب در واقع تکمیلکنندهٔ کتاب «معجم المعربات الفارسیه: منذ بواکیر العصر الحاضر» محمد التونجی است. نویسنده با مراجعه به فرهنگ واژگان عربی، واژگان معرب از فارسی را بر اساس توضیحات واژهنامه عربی استخراج و در این کتاب منتشر نمودهاست.
و عن ابی هریرة قال: بینما نحن عند رسول اللَّه (ص) اذ سمعنا وجبة ففزعنا منها فقال: هل تدرون ما هذه؟ قلنا لا، قال: هذا حجر کان فی اعلی جهنّم فلم یزل یهوی حتّی وقع فی اسفلها منذ سبعین عاما.
و منذ سبانی هواه، ترانی اموت و احیی، بغیر اختیاری