منجیات. [ م ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ منجیة، تأنیث منجی. مقابل مهلکات. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رهاننده ها. اعمالی که موجب نجات و رستگاری است : دوستی دنیا از مهلکات است و دشمنی وی از منجیات. ( کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 733 )... و یا در آنچه محبوب حق است... و آن طاعت و منجیات است. ( کیمیای سعادت ایضاً ص 781 ). و از منجیات چیست که وی را نیست تا طلب کند. ( کیمیای سعادت ایضاًص 782 ). الحمدﷲ که از اسفل درکات مهلکات به افضل درجات منجیات رسید. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 270 ). اصل علمی را که بخشد ایمنی از مهلکات در حقیقت با علوم منجیاتش انتماست.ابن یمین ( دیوان چ باستانی راد ص 38 ).رجوع به منجی شود.
معنی کلمه منجیات در فرهنگ فارسی
جمع منجیه . رهاننده ها . اعمالی موجب نجات و رستگاری است .
جملاتی از کاربرد کلمه منجیات
و چون وی را پرسند که معنی دوستی خدای تعالی که بر خلق واجب است چیست؟ گوید، «فرمانبرداری و طاعت داشتن.» و این خطایی بزرگ است که این قوم را افتاده است، و ما در کتاب محبت از رکن منجیات این پیدا کنیم.
بدان که دوستی حق تعالی عالی ترین مقامات است، بلکه مقصود همه مقامات این است، چه ربع مهلکات برای طهارت است از هرچه از دوستی حق تعالی مشغول کند و همه منجیات که پیش از این گفته ایم مقدمات این است، چون توبه و زهد و صبر و خوف و غیر آن و آنچه پس از این است و تبع این است چون شوق و رضا و غایت کمال بنده آن است که دوستی حق تعالی بر وی غالب شود، چنان که همگی وی فرا گیرد. اگر این نبود باری غالب تر بود از دوستی دیگر چیزها و شناختن حقیقت محبت چنان مشکل است که گروهی از متکلمان انکار کرده اند و گفته اند که کسی که از جنس تو نبود وی را دوست نتوان داشتن و معنی دوستی خدای فرمانبرداری است و بس. و هرکه چنین پندارد از اصل دین چیزی ندانسته بود. و شرح این مهم است و ما اول شواهد شرع بر اثبات دوستی خدای تعالی بگوییم، آنگاه حقیقت و احکام وی بگوییم.
ولکن اصل مهلکات ده است. اگر از این خلاص یابد، تمام بود: بخل و کبر و عجب و ریا و حسد و تیزی چشم و شره طعام و شره سخن و دوستی مال و دوستی جاه و از منجیات نیز ده است: پشیمانی بر گناه و صبر بر بلان و رضا به قضا و شکر بر نعمت و برابر داشتن خوف و رجا و زهد در دنیا و اخلاص در طاعت و خلق نیکو با خلق و دوستی خدای تعالی. و دراین هر یکی مجال تفکر بسیار است، و آن بر کسی گشاده بود که علوم این صفات چنان که در این کتاب گفته ایم بشناسد.
و تفکر بنده یا در خود بود یا در حق. اگر در حق بود یا در ذات و صفات وی بود یا در افعال و عجایب مصنوعات وی. و اگر در خود تفکر کند یا در صفاتی است که آن مکروه حق است و وی را از حق دور کند و آن معاصی و مهلکات است. و یا در آنچه محبوب حق است که وی را نزدیک گرداند به وی و آن طاعت و منجیات است، فذلک این دو می دانست.