مناقش. [ م َ ق ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مِنقَش. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). رجوع به منقش شود. مناقش. [ م ُ ق ِ ] ( ع ص ) بحث کننده و سختی نماینده و ستیزکننده. ( از ناظم الاطباء ). مُجادِل. مناقشه کننده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به مناقشه شود.
جملاتی از کاربرد کلمه مناقش
زهر قاتل به مناقش شکرناب شود هر که او ساخته با عالم تسلیم و رضاست