منافقی. [ م ُ ف ِ ] ( حامص ) منافق بودن. نفاق. منافقت. دورویی : زهدم منافقی شد و دینم مشعبدی تحقیقها نمایش و آبم سراب شد.سنائی ( دیوان چ مصفا ص 417 ).به مارماهی مانی نه این تمام و نه آن منافقی چه کنی مار باش یا ماهی.سنائی ( ایضاً ص 361 ).در پیش خسان اگر نهی خوانی هم بی نمکی منافقی باید.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 592 ).- منافقی کردن ؛ دورویی کردن. نفاق ورزیدن : بداند آن کسها که منافقی کردند و گفت ایشان را، بیایید و کارزار کنید اندر راه خدای یا بازدارید. ( ترجمه تفسیری طبری چ حبیب یغمایی ج 1 ص 263 ).
معنی کلمه منافقی در فرهنگ فارسی
نفاق دورویی
جملاتی از کاربرد کلمه منافقی
ابوعلی ثقفی گوید که زمانۀ آید برین امّت کی زندگانی مؤمن اندرو خوش نباشد مگر خویشتن اندر منافقی بسته باشند.
عوف بن مالک این سخن بشنید، گفت: کذبت و لکنّک منافق لاخبرنّ رسول اللَّه (ص) و تو مردی منافقی و من مصطفی را ازین سخن خبر دهم. عوف بیامد تا مصطفی را خبر دهد و جبرئیل پیش از وی آمده بود و آیت آورده: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ اگر تو پرسی ایشان را یعنی آن مرد را که آن سخن گفت که چرا گفتی؟
و گفت: ولی مرائی و منافقی نکند و چنین کس را دوست کم بود.
هزار چشم چو جالوس و در شکم دندان منافقی دو دلست آنک از نهان انگور
وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ ای: حدیث فیه أمن او هزیمة، أَذاعُوا بِهِ افشوه. ذاع: فشا، و اذاع: افشی. این آیت در شأن منافقی آمد که رسول خدا (ص) در نهانی سخنی گفته بود در سگالش بیرون شدن غزا را بروزی از روزها، و میخواست که ناگاه بسر دشمن رسد. آن منافق که آن سگالش شنفته بود، آشکارا کرد، و باز گفت. أَذاعُوا بِهِ سخن اینجا سپری شد.
حس بصری این سخن بشنید. گفت: این سخن گمشده ی مومنی است که از دل منافقی برشده است.
گفت روزی به جعفرِ صادق حیلهبازی منافقی فاسِق
زهدم منافقی شد و دینم مشعبدی تحقیقها نمایش و آبم سراب شد
که عقلت نبود و همان ده هزار درم بود؟ گفت نه، پیر گفت: ای مسکین بدو حرف ترا بیست هزار درم حاصلست، ترا چه جای شکایت است؟! وقتی مصطفی (ص) با یکی از یاران بر در خانه منافقی بگذشت، آواز نشاط و الحان شعر و طرب شنیدند و نیز خوانی دیدند آراسته و از چند گونه طعامهای لذیذ بر آنجا نهاده. این مرد رسول را گوید: ای مهتر عالم حکمت درین چیست که یاران موافق تو و دوستان مخلصان حضرت تو در آتش گرسنگی میسوزند و این منافقان بدین طرب و ناز چنین زندگی میکنند؟! گفت: ای مرد! هنوز این ذوق دنیا در سینه تو قبولی دارد، یا زینت او در دیده تو غروری مینماید! حکمت درین آنست که تا از نعیم بهشت بینصیب شوند یُرِیدُ اللَّهُ أَلَّا یَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِی الْآخِرَةِ.