ممبینی

معنی کلمه ممبینی در لغت نامه دهخدا

ممبینی. [ م ُ ] ( اِخ ) تیره ای از طایفه جانکی گرمسیر ایل چهارلنگ بختیاری. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 76 ).

معنی کلمه ممبینی در فرهنگ فارسی

تیره ای از طایفه جانکی گرمسیر ایل چهار لنگ بختیاری .

جملاتی از کاربرد کلمه ممبینی

در ۱۹ بهمن ۱۳۹۶ اعلام شد که کاووس سیدامامی شهروند ایرانی-کانادایی و کنشگر محیط زیست در زندان اوین خودکشی کرده‌است. دولت کانادا خواستار تحقیق مستقل دربارهٔ مرگ او شد. همچنین دولت ایران «مریم ممبینی» همسر کاووس سیدامامی را برای سه ساعت بازجویی کرده و از خروج او از ایران جلوگیری کرد. نخست‌وزیر کانادا از دولت ایران خواست که به مریم ممبینی اجارهٔ خروج دهد. «رامین سید امامی» گفته که پس از ترک ایران و اعلام خبر فوت پدرش «تحت فشار زیاد و در ارعاب دائمی بوده‌است».
رسول گرمسیری اصالتاً بختیاری چهارلنگ از طایفه ممبینی منطقه چشمه روغنی شهرستان هفتکل از توابع استان خوزستان است.
جمعیت این روستا از چندین طایفه بختیاری تشکیل شده که بیشتر آنها طایفه سهید،گوروی، سادات ممبینی ، دهناشی، می باشند.
منوچهر شفیانی اولین نویسنده‌ای بود که از روستاهای جنوب، مخصوصاً مسجد سلیمان و لالی نوشت و در مجله خوشه و دیگر مجلات تهران چاپ کرد. خیلی زود منوچهر مقلدان بسیاری پیدا کرد که دو تن از مقلدان او نام‌آور شدند؛ حفیظ‌الله ممبینی و بهرام حیدری. حیدری خیلی زود نثرش را پیراست و کارش از تقلید گذشت و به خلق رسید. کتاب‌های لالی، به‌خدا که می‌کشم هرکس که کشتم و زنده‌پاها و مرده‌پاها گواه این مدعاست. مخصوصاً مجموعه داستان «لالی» که یکی از درخشان‌ترین مجموعه‌داستان‌های اقلیمی ماست.