مماس شدن

معنی کلمه مماس شدن در لغت نامه دهخدا

مماس شدن. [ م ُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ساییده شدن. پیوستن ، چنانکه فاصلی در میانه نماند. || تلاقی کردن : تا تأدیه کند هوایی را که ایستاده است اندر تجویف صماخ و مماس او شود و بدان عصب پیوندد و بشنود. ( چهارمقاله ص 12 ).

معنی کلمه مماس شدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - ساییده شدن . ۲ - تلاقی کردن : [ ... تا تادیه کند هوایی را که ایستاده است اندر تجویف صماخ و مماس او شود و بدان عصب پیوند دو بشنود . ] ( چهار مقاله . ۱۲ )

جملاتی از کاربرد کلمه مماس شدن

طلوع و غروب: مماس شدن بالای قرص خورشید با افق واقعی است. در فصول بلکه روزهای مختلف تفاوت طلوع و غروب (بلندی روز و شب) بعلت تفاوت میل روزانه خورشید است. با محاسبه میل روزانه خورشید و محاسبه زاویه ساعتی خورشید نسبت به عرض جغرافیایی یک مکان نسبت زمانی طلوع و غروب هر روز آن بدست آمده و با تطبیق با ساعت مرسوم آنجا طلوع و غروب روزانه تعیین می‌شود.