ملک قمی

معنی کلمه ملک قمی در لغت نامه دهخدا

ملک قمی. [ م َل ِ ک ِ ق ُ ] ( اِخ ) ملک الشعرای پایتخت سلطان ابراهیم عادل شاه تخت نشین بیجاپور. او دختر خود را به ظهوری داده بود. ( غیاث ) ( آنندراج ). به سال 987 هَ. ق. به هندوستان سفر کرد و به سلک منتسبان ابراهیم عادل شاه ثانی پیوست و به سال 1025 هَ. ق. درگذشت. از اوست :
رفتم که خار ازپا کشم محمل نهان شد از نظر
یک لحظه غافل گشتم و صدساله راهم دور شد.
رجوع به آتشکده آذر و تذکره هفت اقلیم ، اقلیم چهارم و مجمعالخواص ص 189 و 190 و فهرست کتابخانه مدرسه سپهسالار ج 2 ص 683 و قاموس الاعلام ترکی ص 4403 شود.

جملاتی از کاربرد کلمه ملک قمی

عادلشاهیان مذهب تشیع را در بیجاپور رواج دادند و همواره نویسندگان و شخصیت‌های مذهبی ایرانی را به مهاجرت به این خطّه تشویق می‌کردند. از جمله کسانی که به آنجا مهاجرت کردند شاعر پرآوازه ظهوری ترشیزی بود که در ۹۸۸ ق از ایران به هند رفت و همچنین ملک قمی که در ۹۸۷ ق به دکن رفت و در دوره سلطنت ابراهیم عادل‌شاه دوم (۹۸۷–۱۰۳۵) در بیجاپور سکونت گزید و شاعر دربار و ملقب به «ملک الکلام» گردید.