ملوی
معنی کلمه ملوی در لغت نامه دهخدا

ملوی

معنی کلمه ملوی در لغت نامه دهخدا

ملوی. [ م ُ ل َوْ وا ] ( ع ص ) پیچیده و خمیده. ( ناظم الاطباء ).
ملوی. [ م َ وی ی ] ( ع ص ) ریسمان تافته شده و دوتاشده. مَلوِیّة. || دست پیچیده. ( ناظم الاطباء ).
ملوی. [ م ِ وا ] ( ع اِ ) گردنا که بر چنگ پیچند. ( مهذب الاسماء ). گردنای که بپیچند. ( السامی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه ملوی در فرهنگ فارسی

گردنای که بپیچند .

معنی کلمه ملوی در دانشنامه عمومی

یکی از شهرستان های استان منیا کشور مصر است.
روستاهای مهم آن عبارت اند از:
• ابشادات
• دیر البرشنا
• دروه
• معصره ملوی
• نوای
• قلندول
• تنده
• تونه الجبل

جملاتی از کاربرد کلمه ملوی

یک رخداد دیگر در دو سال میان ۹۲–۱۷۹۰ باعث کاهش جمعیت یهودیان شد در دوران کوتاه حکومت ملوی یزید بود که دستور تخلیه محله ملا را داد و آنها را مجبور کرد که به قصبه شرارده، یعنی آن طرف شهر فاس اسکان کنند. جمعیت یهودیان ملا در این زمان بسیار کم بود و هرگز نتوانست به جمعیت پیشین خود بازگردد. مسجدی در محل کنیسه اصلی ساخته شد و به دستور یزید، از سنگهای مقبره نزدیک قبرستان یهودیان برای ساخت مسجد استفاده شد و خود قبرستان به همراه استخوان‌های خاخام‌ها به ورودی محله مسلمانان منتقل شد. این اخراج برای دو سال بیشتر طول نکشید و پس از مرگ یزید، قاضی فاس دستور خراب کردن مسجد را داد و یهودیان توانستند به محله قدیمی خود بازگردند.